به گزارش مبشرین، رضا خدری:
مقدمه
این مسأله در دو قرن اخیر، با دو تقریر؛ «مسأله منطقی شر» و «مسأله قرینهای شر» به عنوان دلیلی علیه اصل وجود خدا مطرح شده است. برخی از خداناباوران با طرح مسأله منطقی شر، اعتقاد به دو قضیه «شر وجود دارد» و «خدا وجود دارد» را اعتقادی تناقض آمیز و پارادوکسیکال میدانند و عدهای دیگر با تقریر مسأله قرینهای شر، وجود شرور گزاف و بیحکمت را قرینهای علیه وجود خدا میدانند. در مقابل، متألهین و متدینین هم تلاش کردهاند تا شرور را به گونهای تفسیر و توجیه کنند که با صفات و وجود خداوند سازگار باشد.
در این مقاله، مسأله قرینهای شر مورد بررسی و نقد قرار گرفته و راهحل مسأله مختصراً تبیین شده است؛ نظریهای که به عنوان نظریه مختار ارائه شده، «نظریه مبتنی بر تکامل» است. در این نظریه، همه شرور اخلاقی و طبیعی در راستای رسیدن انسان و دیگر موجودات به کمال، تبیین و توجیه میشود.
تبیین مسأله قرینهای شر
ویلیام لئونارد رَو[1]( ـ1931) در مقالهاي با عنوان «شر و انواع الحاد»[2] بر اساس احتمال و استقراء، مهمترین تقریر را از مسأله قرینهای شر ارائه کرده است. تفاوت عمده این مسأله با مسأله منطقی شر در این است که در مسأله منطقی، هیچ گونه شری ـ حتی یک مصداق از شر ـ قابل پذیرش نیست اما در مسأله قرینهای، شرور به دو قسم؛ شرور «قابل توجیه» و شرور «غیر قابل توجیه» تقسیم شده، سپس قسم اول مورد پذیرش قرار میگیرد، ولی قسم دوم که به ادعای قرینهگرایان، شر گزاف و غیر قابل توجیه است، به عنوان قرینهای علیه وجود خدا مطرح میشود.
تقریر ویلیام رو از مسألۀ قرینهای شر، مبتنی بر ادعای وجود «شر گزاف»[3] است و در آن تقریر، شر گزاف به عنوان گرانیگاه و مرکز ثقل مسأله، مورد توجه قرار میگیرد. منظور از «شر گزاف» در این مسأله، شروری است که هیچگونه توجیه و تبیین معقولی ندارد و آن شرور نه «خیر برتری» را در پی دارند، نه «لازمه تفکیک ناپذیر» جهان مادی هستند، نه برای تحقق «اختیار» انسان، لازم و ضروری هستند و نه اینکه فقدان و عدم تجویز وقوع آنها، منطقاً محالی را در پی دارد.
بنابراین با وجود شر گزاف و بیحکمت، پذیرفتن باورهای دینی، نامعقول است، به این معنا که اگر خدایی با صفات عالم مطلق، قادر مطلق و خیرخواهی محض وجود داشته باشد، لاجرم نباید شر گزاف و بیحکمت رخ دهد و با وجود این گونه شرور، باور به وجود خدای متصف به صفات مذکور، تبدیل به یک «باور احتمالی» و غیر قطعی میشود، به عبارت دیگر، وجود شر گزاف، قرینه و احتمالی است بر اینکه خدای قادر، عالم و خیرخواه، وجود ندارد. [4]
دلیل مسأله قرینهای شر
قرینهگرایان برای اثبات «شر گزاف»، نمونههایی از رنج شدید انسان و حیوان را مطرح میکنند که به زعم آنها هیچگونه توجیه قانع کنندهای نمیتوان برای آن ارائه کرد و همه راهحلهایی که برای مسأله شر ارائه شده است نیز در مورد آن شرور، ناکافی و ناتمام است.
نمونۀ فرضی معروفی که قرینهگرایان، به ویژه ویلیام رو جهت اثبات مدعایشان به آن استناد میکنند، «بچه گوزنی» است که در محاصره شعلههای آتشی در جنگل صاعقه زدۀ دور دست میسوزد و پس از چند روز تحمل رنجِ ناشی از سوختگی، از بین میرود.
آنان معتقدند که خدا میتوانست در این جنگل صاعقه زده، مانع از آتش گرفتن بچه گوزن شود، یا میتوانست حداقل، کاری کند که بچه گوزن سریعتر بمیرد و متحمل رنج سوختگی طی چند روز نشود و اگر چنین میشد، خیر برتری از دست نمیرفت و شر بدتری هم محقق نمیشد.
قرینهگرایان معتقدند که مشابه نمونه فوق، مصادیق زیادی از درد و رنج شدید انسان و حیوان، روزانه در جهان ما رخ میدهد، بنابراین، وجود «شر گزاف» به طور قطعی به اثبات میرسد و اثبات شر گزاف، قرینه و احتمالی است بر عدم وجود خدا. بنابراین با وجود چنین شروری، باور به وجود خدایِ قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه محض، باوری غیر معقول خواهد بود.[5]
البته وی معتقد است که شخص ملحد با وجود اینکه به این نتیجه رسیده است که باور به وجود خدا فاقد توجیه عقلانی است، با این حال میتواند به عنوان ملحد دوستانه (نه ملحد خصمانه) بپذیرد که خداباوران در باور خود به وجود خدا، توجیه عقلانی در دست دارند؛ زیرا عقلانیت یک باور، مستلزم صدق آن نیست، بلکه ممکن است یک باور، معقول و موجه باشد، اما صادق نباشد.
بنابراین خلاصه استدلال قرینهگرایان بر مسأله شر را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
1. بر اساس باور خداباوران، خداوند، قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه محض است.
2. خدایی که دارای صفات فوق است، قطعاً بهترین جهان ممکن را برای مخلوقاتش انتخاب میکند.
3. بهترین جهان ممکن، جهانی است که عاری از شر گزاف و غیر قابل توجیه باشد.
4. مواردی از رنجهای شدید وجود دارد که خدای قادر مطلق و عالم مطلق میتواند مانع از تحقق آن شود، بدون آنکه خیر برتری را از دست بدهد یا شر دیگری به اندازه آن رنج شدید یا بدتر از آن را روا بدارد، بنابراین شر گزاف وجود دارد.
5. با اثبات شر گزاف، روشن میشود که جهان ما بهترین جهان ممکن نیست.
6. نتيجه اینکه؛ خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیر محض وجود ندارد.
بررسی و نقد
در راستای بررسی و نقد مسأله قرینهای شر، آنچه اهمیت بالایی دارد، بررسی ادعای وجود «شر گزاف» در جهان است، نقد ادعای ویلیام رو بر وجود شر گزاف را میتوان با توجه به محدودیت قوای شناختی انسان مورد نقد قرار داد. در این روش، محدودیت قوای شناختی انسان جهت درک واقعیت و علت پدیدهها مورد لحاظ قرار میگیرد، و این گونه استدلال میشود که به جهت محدودیت قوای شناختی انسان، ممکن است در مورد بسیاری از شرور ما نتوانیم حکمت آن را دریابیم، اما نیافتن چنین حکمتی، دلیل بر نبودن آن نیست.
سؤالهای مهمی که از این جهت پیرامون ادعای ویلیام رو مطرح میشود این است که:
آیا ویلیام رو و دیگر فیلسوفان ملحد، واقعاً میتوانند اثبات کنند که درد و رنج مطرح شده در مثال، واقعاً بیهوده، بیهدف و بیحکمت است؟
آیا انسانهایی با دانش محدود میتوانند در مورد اهداف خدا که دارای دانش نامحدود است قضاوت کنند در حالیکه این انسانها حتی در مورد بسیاری از امور جزیی مربوط به خود نیز دچار علم و آگاهی ناقص و اندکی هستند؟[6]
تردیدی نیست که نه ویلیام رو و نه دیگر ملحدان چنین ادعایی نداشته و نمیتوانند داشته باشند، بنابراین مثالی که او به عنوان مصداقی از شر گزاف و بیحکمت مطرح کرده، نمیتواند درد و رنج بیهوده و بیحکمت یا شرگزاف را به صورت قطعی اثبات کند، بلکه نهایتاً احتمال وجود شر گزاف را تقویت میکند؛
بنابراین مهمترین نقص ادعای ویلیام رو این است که وی از «احتمال» وجود شر گزاف و ناموجه، «قطعیت» آن را نتیجه گرفته است، در حالی که با «احتمال» نمیتوان به «قطعیت» رسید و اثبات کرد که شر گزاف قطعاً وجود دارد.
سوینبرن فواید و خیرهای برتر بسیاری که از درد و رنج حیوانات به دست میآید را در کتاب «مشیت الهی و مسأله شر» آورده و تلاش کرده است موجه بودن آن درد و رنجها را اثبات نماید؛ وی معتقد است که شرور طبیعی برای همه انسانها و همه حیوانات، سودمند است.
مثلاً رنج یک انسان برای انسانهای دیگر این فایده را دارد که باعث میشود آنان از اسباب و علل آن رنج اجتناب کنند، برای شخص رنجدیده نیز این فایده را دارد که با تحمل آن رنج، به بردباری و شکیبایی و دیگر فضایل اخلاقی دست مییابد و این امتیاز کمی نیست، زیرا اگر تحمل درد و رنج نبود، انسانها نمیتوانستند به این فضایل برسند.
به علاوه اینکه، انسان رنجدیده این امتیاز را مییابد که سرنوشتش به دیگران یاد میدهد که چگونه زندگی کنند تا به مشکلات او دچار نشده و قادر شوند که زندگی خود را نجات دهند، هر چند این امتیاز به صورت اختیاری برای رنجدیده حاصل نشده باشد، سوینبرن همین فواید را برای رنجهای حیوانات نیز ذکر میکند:
«هر جا که رنج A برای B سودمند باشد برای A نیز سودمند خواهد بود؛ زیرا A امتیاز یافته است که سودمند واقع شود. بچه گوزن گرفتار شده در بیشۀ سوخته این امتیاز را یافته است که برای گوزنهای دیگر سودمند باشد و ما بسیاری از اوقات میبینیم که رنجدیده این حقیقت را درک نمیکند که فوایدی را به وجود میآورد و به دیگران امتیازی عطا میکند تا با او همدردی کنند و ... بنابراین زندگی گوزن سودمند است و بیهوده نیست، او ]با گرفتاری و رنج خود[ دیگران را قادر میسازد که جانشان را نجات دهند».[7]
از آنچه گذشت روشن شد که رو در سرتاسر ادعایش از گزاره «به نظر میرسد برخی از رنجهای شدید فاقد توجیه هستند» به این نتیجه رسیده است که «بنابراین رنجهای مذکور فاقد توجیه هستند». اما آیا واقعا از مفهوم «به نظر میرسد»، میتوان به نتیجه قطعی در یک مسأله رسید؟! یا اینکه صرفاً میتوان به نتیجه احتمالی رسید؟ و آیا نتیجه احتمالی میتواند برای اثبات ادعای رو مفید باشد؟!
آنچه در اینجا مهم است، این است که خداوند از رواداری شرور حکمتی داشته باشد، حتی اگر ما نسبت به آن ناآگاه باشیم. به عبارت دیگر، شرط وجود حکمت و خیر برتر ورای رنج و درد شدید، این نیست که حتماً ما انسانها نیز نسبت به آن آگاهی داشته باشیم؛ به تعبیر حکما و متکلمین اسلامی؛ «نیافتن، دلیل بر نبودن نیست؛ عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود».[8]
از سویی با توجه به اینکه تجربه ثابت کرده که علم و آگاهی انسان نسبت به پدیدهها در طول زمان دچار تغییر و تحول جدی شده است، میتوان گفت؛ اسرار بسیاری از پدیدهها به تدریج برای انسان کشف میشود، البته باید توجه داشت که استعداد کشف پدیدهها در همه انسانها یکسان نیست، برخی از استعداد بیشتری برای فهم حقایق برخوردارند و برخی کمتر.
در بین خداباوران نیز، پیامبران از درجات بالاتری از استعدادِ فهم حقایق برخوردارند و میتوانند بسیاری از امور را به راحتی درک کنند ولی به دلیل پایینتر بودن فهم عقول بشری، نمیتوانند دقیقاً همانگونه که خود فهم کردهاند به دیگران نیز بفهمانند، همچنانکه بسیاری از امور وجود دارد که کودکان از آن بیخبرند ولی بزرگترها نسبت به آن علم و آگاهی دارند. آیا یک کودک یا نوجوان میتواند بگوید هر چه وجود دارد حتماً من از آن آگاهی دارم؟!
نظریه مبتنی بر تکامل، راهحل مسأله شر
پاسخهای خداباوران به مسأله شر با همه امتیازاتی که دارد، با دو مشکل اساسی روبروست و آن اینکه اولاً؛ هیچ یک از آن پاسخها جامع نبوده و به تنهایی قادر به توجیه همۀ اقسام شرور نیستند. ثانیاً؛ هر نظریه در عین اینکه میتواند چالش مهمی برای «مسأله شر» بوده و نتیجهبخشی آن را مخدوش کند، اما آن نظریهها فینفسه دچار نقدها و ایرادهایی نیز هستند.
با توجه به نقدهای فوق، باید نظریهای برای توجیه و تبیین علت تجویز شرور طراحی شود که ایرادها و نقدهای سابق را برطرف کرده و پاسخ جامع و معقولی را در برابر مسأله شر تدوین نماید. راهحلی که با در نظر گرفتن نقدهای مذکور قابل طرح است، «نظریه تکاملگرایانه» است.
با تأمل و دقت در فلسفه آفرینش انسان و دیگر موجودات جهان میتوان به این نتیجه رسید که هدف اساسی از آفرینش موجودات، «تکامل» آنها است و همۀ پدیدهها و اموری که در جهان پدید میآید نیز برای رسیدن به این مطلوب است، شرور نیز به عنوان بخشی از پدیدههای جهان، از این قانون مستثنی نبوده و بخشی از فرآیند تکامل به شمار میآیند.
نقش جهان مادی در تکامل انسان را نیز میتوان اینگونه تبیین کرد که انسان به عنوان موجودی مختار که تکامل او در گرو اختیار است، لاجرم باید در جهانی قرار گیرد که از ویژگی تزاحم و تغییر برخوردار باشد و در کشمکش بین آن تزاحم و تغییرها بر سر دو راهی و انتخاب قرار گرفته و آزمایش شود تا تکامل یابد و جهان مجرد از ماده چنین خاصیتی ندارد.
بنابراین، انسان با سوء استفاده از اختیار خود، باعث تحقق شر اخلاقی میشود و یا با حُسن استفاده از اختیار خود، فضیلتها و خوبیها را کسب میکند، در این میان خداوند راه را برای او باز گذاشته و اسباب هر دو مسیر را برایش فراهم نموده است تا با اختیار خود به سوی فضایل کشیده شود نه به صورت اجباری.
طبق این نظریه، خداوند با برنامهریزی دقیق، انسان و دیگر موجودات را پرورش داده و به تدریج به کمال میرساند و از آن جهت که سختیها، دردها و رنجها با تکامل آن موجودات مرتبط است، آن امور نیز در این برنامهریزی جای میگیرند. بر اساس این نظریه همۀ موارد و مصادیق شر در یک فرآیند و پروسه قرار میگیرند که عبارت است از فرآیند «شدن»، «صیرورت» و «تکامل».
در این فرآیند همۀ موجودات به صورت لحظه به لحظه تکامل مییابند و از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشوند و این تبدیل و تحول همواره با «مرگ» و «ایجاد» توأم است؛ «مرگ» به معنی جدا شدن از صورت و حالت پیشین است و «ایجاد» به معنی رسیدن به صورت و حالت جدید.
آنچه در این فرآیند برای ما خوشایند است «ایجاد» و نو شدن است که آن را خیر مینامیم، در مقابل، «مرگ» و جدایی از صورت سابق از نظر ما ناخوشایند است و ما آن را شر میبینیم، در حالی که اگر فرآیند مورد نظر، فاقد تبدیل، تحول و مرگ باشد، قطعاً تکامل محقق نخواهد شد. لذا اگر پدیدههای موجود در این فرآیند به خوبی و دقت نگریسته شود، قطعاً آنچه که به ظاهر، شر و بدی و سختی دیده میشود، خیر و خوبی و خوشی جلوه میکند.
کتابنامه
-
پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ چهارم، انتشارات طرح نو، تهران 1383.
-
پلانتینگا، الوین، خدا، اختیار و شر، ترجمه محمد سعیدی مهر، چاپ دوم، مؤسسه فرهنگی طه، قم1384.
-
جعفری، محمدتقی، تحلیل شخصیت خیام، چاپ اول، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، تهران 1392.
-
خمینی، روح الله (امام خمینی)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران 1377.
-
دیویس، برایان، درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه ملیحه صابری، چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران 1386.
-
رو، ویلیام، شر و انواع الحاد، ترجمه محمد فلاحی، ضمیمه خردنامه همشهری، ش25، 24 تیر 1383.
-
سعیدی مهر، محمد، حکمت الهی ومسئله قرینهای شر، فصلنامه علمی،پژوهشی قبسات، ش52، سال1388.
-
سلطانی ابراهیم و احمد نراقی، کلام فلسفی، چاپ دوم، موسسه فرهنگی صراط، تهران 1384.
-
سوین برن، ریچارد، آیا خدایی هست؟، ترجمه محمد جاودان، انتشارات دانشگاه مفید، قم1381.
-
قدردان قراملکی، محمدحسن، خدا و مسأله شر، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم، 1377.
-
مطهري، مرتضي، عدل الهی، انتشارات صدرا، تهران1373.
-
هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، چاپ اول، انتشارات بین المللی الهدی، تهران1376.
74. Swinburne, Richard, "Providence and the problem of Evil, Oxford: Clarendon press, 1998.
76. John Mackie," Evil and Omnipotence", Mind 64 ,1955.
78. William L. Rowe,"Problem of Evil and Some Varieties of Atheism", American Philosophical Quarterly, Vol. 16, No. 4 (Oct., 1979), pp. 335-34.
[1]. William Leonard Row.
[2]. The Problem of Evil and Some Varieties of Atheism; American Philosophical Quarterly, 16, pp. 33-41, 1979.
[3]. dystheleological suffering.
[4]. تالیا فرو، چارلز، فلسفهی دین در قرن بیستم، ص499.
[5]. رو، ویلیام، شر و انواع الحاد، خردنامه همشهری، ش 25.
[6]. «و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الّا قلیلاً»، (سوره اسراء:17، آیه85).
[7]. Swinburne, Richard, "Providence and the problem of Evil".p 241.
[8]. حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی)، نهایة المرام فی علم الکلام، ج2، ص94؛ بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص161؛ ایجی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج2، ص55؛ رازی، فخرالدین، تفسیر مفاتیح الغیب، ج3، ص576؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص367.

منبع:
مبشرین|پایگاه خبر قرآنی و معارف اسلامی
لینک مستقیم :
http://mobasherin.ir/shownews.aspx?id=83563