به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا از فارس، امام جواد(ع) در روز دهم ماه رجب سال ۱۹۵ هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد. پدرش امام رضا(ع) بود و مادرش خیزران نام داشت. امام نهم شیعیان تنها ۹ سال داشت که پدرش امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ هجری قمری به شهادت رسید و امامت ایشان آغاز شد. دوران امامت ایشان با خلافت دو خلیفه عباسی یعنی مأمون و معتصم همزمان بود. خصوصیات اخلاقی امام جواد(ع) از جمله مواردی است که در منابع مختلف تاریخی به آنها بسیار اشاره شده است.
با آغاز امامت امام محمد تقی(ع) مأمون برای اینکه ایشان را کاملاً تحت نظر داشته باشد، دخترش امالفضل(لبابه) را به ازدواج امام جواد(ع) درآورد. امام جواد(ع) از امالفضل فرزندی نداشت و بعد از ازدواج با همسر دیگرش که نامش سمانه مغربیه بود و به ام ولد شهرت داشت صاحب چهار پسر و چهار دختر شد. فرزندان امام جواد(ع) عبارتند از امام علیالنقی(ع)، ابواحمد موسی مبرقع، ابواحمد حسین، ابوموسی عمران، فاطمه، خدیجه، امکلثوم و حکیمه.
مناظرات امام محمدتقی(ع)
از جمله ترفندهایی که مأمون برای به زانو در آوردن امام رضا(ع) و فرزندش امام جواد(ع) به کاربرد برگزاری جلسات بحث و مناظره بود. او به خیال اینکه امام جواد(ع) کم سن و سال است و میتواند به راحتی او را در مناظرات شکست دهد این شیوه را به کار گرفت، اما غافل از اینکه مقام ولایت و امامت با علم لدنی همراه است و ارتباطی با سن و سال ندارد.
دوران امامت امام جواد(ع) با شکلگیری فرقههای مختلف اسلامی و غیر اسلامی همزمان بود و دانشمندان مختلفی با مطالعه منابع مختلف آماده مناظره و ایجاد شبهه در اسلام و مذهب شیعه بودند. با این حال امام محمد تقی(ع) با وجود سن کم به مناظره با این افراد میپرداخت و احکام اسلامی را به شکلی صحیح بین آنها ترویج میکرد.
شهادت امام محمد تقی(ع)
امام محمد تقی(ع) تنها ۲۵ سال عمر کردند که ۱۷ سال از این عمر کوتاه مربوط به دوره امامت ایشان بود. در سال ۲۱۹ هجری قمری معتصم عباسی از امام جواد(ع) دعوت کرد تا از مدینه به بغداد بیاید. وقتی که امام(ع) وارد بغداد شد معتصم به همراه امالفضل و جعفر پسر مأمون اقدام به شهادت امام جواد(ع) کردند.
چنانکه از نقلهای تاریخی برمیآید امالفضل زنی نازا بوده و معتصم با استفاده از این نقطه ضعف و بیان اینکه امام جواد(ع) مادر فرزندش امام هادی(ع) را بر او ترجیح میدهد او را تحریک کرد تا دست به قتل این امام همام بزند. امالفضل به همراه جعفر انگوری را آغشته به سم کرده و امام محمد تقی(ع) را در آخرین روز از ماه ذیالقعده سال ۲۲۰ هجری قمری با آن مسموم کردند. مزار شریف امام محمد تقی(ع) در شهر کاظمین و در کنار مرقد پدربزرگش امام موسی کاظم(ع) قرار دارد.
چرا جوادالائمه(ع)
نام جواد یادآور جود و بخشش و احسان پروردگار متعال است که در وجود مقدس حضرت امام محمدتقی(ع) تجسم یافته است و کرامت و احسان پدران بزرگوارش را در اذهان زنده میکند. در اینجا برخی از نمونههای جود و احسان حضرتش را به نظاره مینشینیم:
۱- علی بن مهزیار میگوید: حضرت امام محمدتقی(ع) را دیدم که نماز واجب و غیر واجب خود را در یک قبای خز طارونی بهجا میآورد و برای من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: این لباس را من در موقع انجام نماز پوشیدهام و به من فرمود: این لباس اهدایی را در هنگام نماز خواندن بپوش.
۲- امام جواد(ع) در کمکرسانی به محرومان و درماندگان نهایت تلاش خود را به عمل میآورد و تا حد امکان به آنان کمک میکرد.
محمد بن سهل بن یسع قمی از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرّک از امام نهم نائل آمده است، او در این مورد میگوید: من در شهر مکه مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمده و به حضور امام جواد(ع) رسیدم. در نظر داشتم که از آن امام عالیقدر درخواست کنم که به من لباسی بهعنوان تبرک عنایت کند، اما فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کرده و بیرون آمدم. در پیش خود گفتم: حالا که حضوراً نتوانستم خواستهام را به آقا بیان کنم، پس طی نامهای از محضر آن گرامی خواستهام را طلب میکنم.
نامهای نوشته و تقاضایم را در آن اظهار کردم. سپس تصمیم گرفتم که به مسجد رفته و دو رکعت نماز بخوانم آنگاه صد مرتبه به درگاه الهی استخاره کنم، اگر به دلم افتاد، که نامه را به حضورش میفرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره کرده و به دور بریزم.
نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد که نامه را به حضورش نبرم و آن را پاره کرده و از شهر مدینه بیرون آمدم و در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید و لباسی را که در بقچهای پیچیده بود، به همراه داشت. او از اهل کاروان از محمد بن سهل قمی میپرسید تا اینکه به من رسید و مرا شناخت. به من گفت: مولای تو! (امام جوادع) این لباس را برایت فرستاده است. لباسهای تقدیمی امام، دو لباس نرم و نازک بودند. احمد بن محمد گفته است: محمد بن سهل از دنیا رفت؛ من غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام(ع) او را کفن کردم.
نیکوکاری
خدمت به مردم و رفع نیازهای آنان در متن زندگی امامان معصوم(ع) قرار دارد. امام جواد(ع) نیز در این عرصه پیشتاز بود. آن بزرگوار میفرمود: ثَلاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبدِ رِضْوانَ اللَّهِ کَثْرَةُ الاسْتِغْفارِ وَ خَفْضُ الْجانِبِ وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ؛ انسان با داشتن سه خصلت پسندیده میتواند به مقام رضوان و خشنودی الهی برسد: زیاد طلب آمرزش کردن، نرمخویی و مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.
از منظر امام جواد(ع) خدمترسانی به مردم، در اثر نزول رحمت الهی بر انسان است و اگر فردی در این عرصه کوتاهی و سهلانگاری کند، ممکن است نعمتهای الهی را از دست بدهد. به این جهت، آن حضرت فرمود: ما عَظُمَتْ نِعمَةُ اللّهِ عَلی عَبْدٍ الاّ عَظُمَتْ عَلَیهِ مَؤُونَةُ النّاسِ. فَمَنْ لَمْ یَتَحَمَّلْ تِلْکَ الْمَؤُونَة فَقَدْ عَرَضَ النِّعمَةَ لِلزَّوال؛ نعمت خداوند برکسی فراوان نازل نمیشود مگر اینکه نیاز مردم به وی بیشتر میشود. هرکس که در رفع این نیازمندیها نکوشد و سختیهای آن را تحمل نکند، نعمت الهی را در معرض زوال قرار داده است.
آن گرامی اعمال نیک و آثار خدمت به دیگران را برای نیکوکاران مفیدتر از افراد نیازمند میداند و میفرماید: نیکوکاران به نیکی کردن بیشتر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا که انسانهای خیّر، پاداش اخروی، افتخار و نام نیک را در پرونده اعمال خود ثبت میکنند. هرکسی که به خدمتگزاری و نیک رفتاری با مردم و اهل درد میپردازد، اوّل به خودش خیر و نیکی میرساند. پس او تشکر و قدردانی را در عملی که برای خود انجام داده است، از دیگری توقع نداشته باشد.
خدمتگزار صادق
مردی از اهالی سیستان که در یک سفری با امام محمدتقی(ع) همراه شده، خاطرهای شنیدنی از آن سفر را گزارش کرده است، او میگوید: در سال اول خلافت معتصم من با امام نهم همسفر شدم. در همه موارد با هم بودیم. روزی در سر سفره غذا نشسته بودیم که عرض کردم: فدایت شوم! فرماندار شهر ما، یکی از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت(ع) است. مأمورین او برای من مالیات نوشته و پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف کنید و نامهای برای او بنویسید که با من مدارا کند. امام فرمود: من او را نمیشناسم. گفتم: فدایت شوم! همانطوری که عرض کردم، او از محبین شما اهل بیت(ع) است. نامه شما برای من در نزد او خیلی کارساز و مشکلگشا خواهد بود. امام کاغذی را برداشته و چنین نوشت:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم؛ اما بعد، حامل این نامه به تو، نکته زیبایی را یادآور شد که تو به آیین پسندیدهای گرایش داری! مطمئناً تو در مقابل عمل نیک، پاداش نیکی خواهی داشت. به برادرانت احسان کن و بدان خداوند عزیز و جلال از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد کرد.
مرد سجستانی در آخر میگوید: قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبدالله نیشابوری (فرماندار سیستان) از نامه امام با خبر شده بود و هنگامی که من به شهرم نزدیک میشدم، هنوز دو فرسخ مانده بود که به استقبالم آمد. نامه را به او دادم. او آن را بوسیده و روی چشمانش گذاشت و به من گفت: چه میخواهی؟ گفتم: در دفتر محاسبات شما برای من مالیاتی نوشتهاند که توان پرداخت آن را ندارم. دستور داد آن را برای من ببخشند و اضافه کرد: تا زمانی که من فرماندار شهر شما هستم، تو را از خراج و مالیات معاف کردم. سپس از خانوادهام پرسید و من وضعیت اقتصادی خود و خانوادهام را برایش شرح دادم. او دستور داد که در مورد مشکل معیشتی من اقداماتی انجام شود و مقداری هم اضافه به من کمک کرد. تا او زنده و در منصب فرمانداری سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و احسان و عطایایش را تا آخر از من قطع نکرد.
گردآوری: حجتالاسلام والمسلمین علیرضا حدادیان، دبیر مجمع نخبگان حوزوی و دانشگاهی فارس
منبع:
مبشرین|پایگاه خبر قرآنی و معارف اسلامی
لینک مستقیم :
http://mobasherin.ir/shownews.aspx?id=74275