جمعه 10 فروردین سال 1403 Fri, 29 Mar 2024 13:04:50 GMT
کد خبر : 40654       تاریخ : 1397/07/29 11:41:10
پاردوکس دینی شدن حکومت و عرفی شدن جامعه
رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران تشریح کرد:

پاردوکس دینی شدن حکومت و عرفی شدن جامعه

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران گفت: پارادوکسی که رخ داده، این است که پدیده انقلاب نقیض سکولاریزاسیون جامعه مدرن است، اما دینی شدن حکومت و کنترل نهاد دین بر همه نهادهای دیگر اجتماعی، عرفی‌تر شدن جامعه ایران در سطح فرد، جامعه و خود دین را شدت بخشیده است.

 به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا؛ نشست «پرسش از امر دینی در جهان معاصر» بعد از ظهر امروز ۲۸ مهر با سخنرانی آیدین ابراهیمی، پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی، سیدحسین سراج‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران و محمد توکل در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه یافت.

آیدین ابراهیمی در آغاز سخنانش گفت: دکتر عبدالکریمی در سنت فلسفی سعی در صورتبندی زندگی امروز داشته‌اند و این به آن خاطر است که تفکر تغییرات را رقم می‌زند. من با مفروضاتی مانند فقدان انتولوژیک، مرگ فرهنگ و مرگ انسان همدل هستم، اما مشکل من جایی است که با امر دینی به مثابه فرمی از سبک زندگی عینی سر و کار نداریم.

ابراهیمی افزود: ایشان امر متعال را محصول پارسائی تفکر می‌دانند و نه محصول نظام کنش و عمل. کارکرد این رویکرد این است که اشکال دین‌داری را از نوع فردی به رسمیت می‌شناسد، اما اگر قرار است ایمان وجه اجتماعی پیدا کند، با اشکال مواجه می‌شود. در پروژه عبدالکریمی به ایمان توجه نمی‌شود. ایمان وقتی به امری کلی تبدیل می‌شود که در رابطه بین من و دیگری، پذیرش مطلق و امر قدسی وجود داشته باشد. اگر این امر مورد پرسش عقل ابزاری باشد، راه به جایی نمی‌برد.

این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه بحث عبدالکریمی ویژه جامعه ایرانی نیست، گفت: ایمان در تحقق اجتماعی خود دینی است. ایمان خود را در فرم‌های جدید بازتولید می‌کند و این از چشم عبدالکریمی پنهان مانده است. اگر ما دغدغه داریم که وضعیت امروز را به عنوان یک متفکر صورت‌بندی کنیم، باید رابطه بین وجوه معرفتی و اجتماعی برقرار شود.

محمد توکل سخنران بعدی این نشست بود که در آغاز سخنانش گفت: سه مقاله‌ای که ذیل فصل دوم کتاب امکان امر دینی تالیف دکتر عبدالکریمی تحت عنوان متون مقدس آمده، مورد نقد اینجانب است، اگرچه اساس بحث‌های ارائه شده در این فصل در مقالات فصول دیگر مولف محترم تکرار شده است. آن اساس این است که در سپهر تفکر و مشخصا تفکر دینی، دو اردو وجود دارد که در تاریخ اندیشه با هم و در مقابل هم ایستاده‌اند: عقلانیت متافیزیکی یونانی در مقابل عقلانیت دینی یهودی-عبری-سامی، و در دوره‌های اخیر سنت‌ تاریخی مقابل عقلانیت مدرن.

وی افزود: عبدالکریمی بر سنت تئولوژیک دینی نقد دارد و آن را نمی‌پسندد، اما در مقابل از عقلانیت متافیزکی یونانی تا عقلانیت مدرن هم واهمه دارد، چون فکر می‌کند اینها به سکولاریسم و نهیلیسم ختم می‌شوند. نگاه تاریخ‌مند هرمنوتیک را می‌پسندد، اما تا آنجا که به ساحت قدسی معرفت‌های دین آسیب نرساند.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: در مقاله اول این فصل، عبدالکریمی مجادله تاریخ‌مندی متون دینی را در تاریخ اسلام به دعوای معتزله و اشاعره  در مورد حادث یا قدیم بودن کلام خدا به عقب بر می‌گرداند و در حالی که فی‌الواقع حرف این و آن یکی نیست و در نهایت هم دو دل است که علی‌رغم دوستن داشتن نگاه معتزلی و نگاه تاریخ‌مند به سنت دینی، مبادا امر دین از قدسیت بیفتد.

توکل ادامه داد: عبدالکریمی در مقاله طولانی دوم این فصل، به تایید مشروط و سپس نقد دلسوزانه و مال‌اندیش تئوری رویاهای رسولانه دکتر سروش می‌پردازد. از آن خرسند است که عنصر تاریخی این تئوری به صحنه منجمد تفسیر عالمان سنتی دین می‌تازد، ولی در عین حال مضطرب است که انسانی کردن آیات به عنوان رویاهایی که محمد مصطفی(ص) گزارش کرده است، چیزی که از وحی به عنوان کلام قدسی از بالا باقی نگذارد و باز سکولاریسم میدان‌دار شود. این است که در این معرکه، دکتر سروش را هم اسیر عقلانیت دکارتی-کانتی و تبعات ناپسند آن می‌بیند.

وی تصریح کرد: چنین خوانش و برداشتی از عبدالکریمی در مقاله آخر این فصل، هرمنوتیک مقدس و متافیزیکی یونانی هم تکرار می‌شود. در این مقاله بدون اینکه به داعیه و احتجاجات محتوایی بزرگان هرمنوتیک از شلایرماخر و دیلتای تا متاخرین بپردازد، سخنانش در سطح باقی می‌ماند و دلخوشی او از چنین تحلیلی در به هم زدن سلطه مفسران سنتی متون دینی، دلهره وی از ختم نگاهی هرمنوتیکی به ریسک جایگاه قدسیت متن دینی و مآلاً با هدایت فلسفه یونانی به سکولاریسم، خود را عیان می‌کند.

توکل با بیان اینکه موقف عبدالکریمی که به اختصار بیان شد، ناشی از دو مسئله اساسی است، گفت: رنج بردن از آنتروپومورفیسم (انسان‌انگاری) مزمن و ملاحظات انسان‌دوستانه و نگرانی‌های غایب‌شناسانه وی از آینده، نگاه‌های جدید و عذاب وجدان وی در اتخاذ موقفی است که حوزه قدسی را متزلزل کند.

وی در پایان گفت: چه کسی گفته است که انسان مرکز عالم است و انسان گستاخی خود را از دست داده است؟ در قرن بیست و یکم، تکنولوژی به جایی رسیده است که ستارگانی هستند که چند میلیون سال نوری با ما فاصله دارند و معلوم نیست چند میلیون سال برابر ما باشند و چه مخلوقاتی در آن‌ها وجود داشته باشد. در این صورت انسان در کائنات هیچ است. چرا انسان باید فکر کند همه عالم برای انسان خلق شده است و دنیا باید از عقل او تبعیت کند؟ اگر دست ما به امر قدسی نمی‌رسد، چرا باید یک سیستم فکری را رد کنیم.

سراج‌زاده در آغاز سخنانش گفت: بحث ایشان در آن کتاب، بحثی فلسفی است و او استدلال می‌کند که مفهوم حکومت دینی ناشدنی است، اما ورود من به بحث با رویکردی جامعه‌شناسانه است و به این اعتبار از ناممکن بودن یک بحث جوهری سخن نخواهم گفت و اثر حکومت دینی را بر عرفی‌شدن جامعه را خواهم کاوید. انگار من این فرض را پذیرفته‌ام که به لحاظ جامعه‌شناسی نمی‌توان گفت حکومت دینی یا روشنفکری دینی ناممکن است، هرچند فلاسفه ممکن است بگویند اینها ناممکن هستند.

وی افزود: ممکن است متدینان وارد سیاست شده و حکومت کنند، از این رو بحث این خواهد بود که حکومت دینی چه نسبتی با عرفی شدن جامعه دارد. در بین جامعه‌شناسان و اوایل دهه ۸۰ میلادی نظریه سکولار شدن عالم غالب بود. وقوع انقلاب اسلامی ایران، در بین جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران علوم انسانی نقیض نظریه سکولاریزاسیون قلمداد شد. در مدرن‌ترین کشور خاورمیانه که بیش از بقیه در فرایند محصولات جهان جدید قرار گرفته بود، ناگهان انقلابی ضد استبدادی روی داد که از ادبیات، مفاهیم و سازمان دینی متاثر بود.

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران ادامه داد: همراه با انقلاب اسلامی، رویدادهای مشابهی رخ داد و نظریه سکولاریزاسیون را زیر سوال برد. پرسش این است که پیامدهای حکومت دینی در عرفی‌شدن جامعه ایران چه بوده است؟ مراد از سکولار و عرفی‌شدن در سه سطح مطرح است. عرفی شدن فرد یعنی اینکه باورهای دینی و پایبندی مردم به دین کاهش می‌یابد، عرفی شدن اجتماعی کاهش نفوذ دین در جامعه و کاهش کنترل و نفوذ دین بر نهاد سیاست، اقتصاد و ... و عرفی شدن در سطح دین یعنی عقلانی و این‌جهانی شدن دین.

وی تصریح کرد: آقای حجاریان در دهه ۸۰ بحث می‌کند که چگونه قرار گرفتن دین در موضع مسئولیت حاکمیت فقه، مصلحت را تقویت کرده و فرایند عقلانی و بازاندیشی در قواعد دینی قبلی را دامن زده است. برای مثال ایجاد مجمع تشخیص مصحلت نظام در این راستا ارزیابی می‌شود. نظر ایشان این است که این فرایند به عقلانی کردن اندیشه ما در خصوص برخی قواعد دینی و کنارآمدن با تعطیل شدن برخی احکام دین کمک کرد. به یک معنا، این نظر به عرفی‌شدن دین کمک کرد.

سراج‌زاده افزود: کازانوا که مطالعاتی در خصوص سکولارشدن مطرح می‌کند، منتقد آن است که جهان مدرن لزوما به سکولار شدن می‌انجامد. در خصوص نسبت رابطه دین و حکومت می‌گوید هر جا رابطه محکمی بین کلیسا و دولت برقرار شده و دین از اقتدار ناموجه تمامت‌خواه حمایت کرده، این رویداد به رشد گرایش‌های سکولار در جامعه کمک کرده است. او توضیح می‌دهد که به دنبال مدرن شدن، دین تنها وقتی افول می‌کند که متحد دولت باشد و قرائت‌های روشنفکری گسترش یابد.

این جامعه‌شناسی تصریح کرد: خود جناب دکتر عبدالکریمی استدلال می‌کنند که حکومت دینی ناممکن است و ما سه نوع رابطه در جهان انسانی داریم: رابطه مبتنی بر قدرت (برای مثال رابطه پلیس و مردم)، رابطه مبتنی بر سود که در دنیای اقتصاد جریان دارد و رابطه مبتنی بر کشف حقیقت. ایشان تعبیر می‌کنند که حکومت دینی حقیقت را به قدرت پیوند می‌دهد، در حالی که این پیوند ناممکن است.

وی ادامه داد: اشاعه ریا و تظاهر یکی از دستاورهای حکومت دینی است. دولت منشا فرصت‌هایی است و افراد ریاکار خود را با ارزش‌های حکومت تطبیق می‌دهند تا از منابع کمیابی که دولت توزیع می‌کند، بهره‌مند شوند. دکتر شجاعی‌زند بحث دیگری را در مقاله مسیرهای محتمل در عرفی‌شدن ایران مطرح کرد‌ه‌اند. خود ایشان جزء مدافعان حکومت دینی است  و آن را لازم می‌داند. اما به عنوان بحثی جامعه‌‌شناسانه می‌گوید عرفی شدن ایران می‌تواند با ناکارآمدی دولت و حکومت پیش رود. عامل دیگر، جهت‌گیری نخبگان و روحانیت است. می‌شود استدلال کرد و شواهدی ارائه کرد که دینی شدن حکومت، عوامل عرفی‌شدن دین و جامعه را در ایران تقویت کرده است.

سراج‌زاده افزود: آسیب‌هایی مانند بدعت و تحجر قابل تامل است. گاهی می‌بینیم که گفته می‌شود اولویت اول برای حکومت دینی، حفظ حکومت است و برای این کار هر کاری مجاز است و همین بدعت‌هایی را در جامعه ما ایجاد و لطمه‌ به اعتبار دین وارد کرده است. غلبه نگاه کارکردی نیز از عوامل رشد عرفی‌گرایی دین در حکومت دینی است. با این شواهد و استفاده از بحث جامعه‌شناسانه دکتر شجاعی‌زند می‌توان نتیجه گرفت پارادوکسی که رخ داده، این است که پدیده انقلاب نقیض سکولاریزاسیون جامعه مدرن است، اما دینی شدن حکومت و کنترل نهاد دین بر همه نهادهای دیگر اجتماعی به عرفی‌تر شدن جامعه ایران در سطح فرد، جامعه و خود دین کمک کرده است.


  منبع: مبشرین|پایگاه خبر قرآنی و معارف اسلامی
       لینک مستقیم   :   http://mobasherin.ir/shownews.aspx?id=40654

نظـــرات شمـــا






سال 1402سال 1402