بی‌اخلاقی در سیاست به دین‌گریزی و دین‌ستیزی ختم می‌شود
محمدمهدی جعفری، مفسر و پژوهشگر قرآن و نهج‌البلاغه، معتقد است: استفاده ابزاری از دین و تناقض در گفتار و عمل مسئولان و متولیان مصداق بارز بی‌اخلاقی در سیاست است که در نهایت به دین‌گریزی و دین‌ستیزی در جامعه ختم می‌شود.
كدخبر: 62649
1399/10/01

به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا، رابطه و نسبت اخلاق و سیاست از مهم‌ترین مباحث حوزه فلسفه سیاسی است. برخی معتقدند اخلاق و سیاست به دو حوزه متمایز تعلق دارند و بنابراین، هدف آنها با یکدیگر متفاوت است. برخی دیگر اخلاق را تابع سیاست دانسته و معتقدند که اخلاق ارزش خود را از سیاست گرفته و با آن توجیه می‌شود، ولی در مقابل، سیاست نیاز به توجیه اخلاقی ندارد. عده‌ای نیز قائل به دو نظام اخلاقی مجزا در سطح فردی و اجتماعی‌اند و در نزد برخی فیلسوفان مسلمان، اخلاق و سیاست در هم تنیده‌اند و هدف هر دو تأمین سعادت انسان است. با اینکه برخی دیدگاه‌ها و نظریه‌های موجود در فلسفه سیاسی، پیوند میان اخلاق و سیاست را غیرقابل تحقق می‌دانند، در بینش اسلامی، سیاست باید مبتنی بر اخلاق انسانی باشد. خبرنگار ایکنا در اصفهان، در همین باره با محمدمهدی جعفری، مفسر و پژوهشگر قرآن و نهج‌البلاغه، گفت‌وگو کرده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

ایکنا ـ با مراجعه به متون دینی از جمله سیره سیاسی و اجتماعی پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) به چه نوع خوانش و قرائتی از رابطه اخلاق و سیاست دست می‌‌یابیم؟ 

برخی معتقدند اخلاق مقدم بر اعتقادات دینی و مستقل از آن است. یعنی معتقدند اگر کسی اعتقادات دینی هم نداشته باشد، ولی می‌تواند به اخلاق انسانی پایبند باشد اما من با این نوع دیدگاه موافق نیستم، زیرا اخلاق از منبع آموزه‌های دینی سرچشمه می‌گیرد و اگر کسی به اعتقادات دینی پایبند نباشد، ضمانت اجرایی برای پایبندی او به اخلاق نیز وجود ندارد.

اعتقاد و باور به نظارت دائمی خداوند و باور به حسابرسی دقیق در آخرت باعث می‌شود شخص مؤمن به یک نظام دینی و الهی، اصول اخلاقی را رعایت کند و در همه مراحل زندگی به آن پایبند باشد. در اسلام به این نوع رویکرد، تقوا و یا پرواپیشگی گفته می‌شود. تقوا به معنای پرهیزکاری نیست، بلکه به معنای پرواپیشگی و پروا داشتن یعنی توجه به همه ابعاد مسئله وجود و هستی. انسان وقتی توجه دارد که خداوند خالق و ناظر بر همه کارهای اوست و آخرت و قیامتی برپا می‌شود و به همه اعمال و کارهای انسان رسیدگی خواهد شد، برای رعایت اخلاق اهتمام جدی می‌ورزد و پیوسته به آن پایبند می‌شود.

خداوند به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ؛ و در حقیقت تو به نیکو خلقی عظیم آراسته‌ای»؛ چون پایبندی ایشان به اخلاق انسانی یکی از عواملی بوده که شایستگی رسالت را پیدا کرده‌اند. پیامبر(ص) وقتی به رسالت مبعوث شدند، فرمودند: «بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق؛ من برانگیخته شدم که ارزش‌های واقعی اخلاق را به کمال برسانم»، یعنی ارزش‌های اخلاق که در بین مردم آن زمان و به‌ویژه شبه‌جزیره عربستان وجود داشته، به مویی بند بود و مستحکم و به کمال نبوده است. حتی امروز در برخی کشورهای متمدن مثل انگلستان، مردم آن وقتی در میان خودشان هستند، اخلاق انسانی را رعایت می‌کنند، ولی وقتی به سرزمین دیگری می‌روند، این اخلاق را برای دیگران زیر پا می‌گذارند، چون آن اخلاق انسانی را از یک اعتقاد دینی و مبتنی بر باور به خدای ناظر کسب نکرده‌اند.

امام علی(ع) در تمام مراحل زندگی خود پایبند به اخلاق بودند، زیرا در خطبه قاصعه می‌فرمایند: رسول خدا(ص) من را از کودکی از خانواده‌ام گرفت و به نزد خود برد و بعد مرا هر روز با خود از خانه بیرون می‌برد، من احساس می‌کردم، فرشته بزرگی، اخلاق انسانی را به او تعلیم می‌دهد و هرچه او فرامی‌گرفت، آن را به من نیز می‌آموخت. اوصاف اخلاقی در وجود پیامبر(ص) زمینه‌ای برای رسالت الهی ایشان و پایه‌گذاری دین جهانی شد. وقتی بعد از رحلت پیامبر(ص) مسئله جانشینی آن حضرت مطرح شد، عده‌ای به طمع رسیدن به قدرت، از همه اصول اخلاقی چشم‌پوشی کردند. یعنی سیاست باعث شد کاری به اخلاق نداشته باشند، و بلکه به دنبال سیاست و قدرت بروند. ولی امام علی(ع) که اعتقادات عمیقی به اصول دینی دارد به اصول اخلاق انسانی نیز پایند می‌ماند و با مردم بر سر قدرت نمی‌‎جنگد‌، بلکه می‌فرماید: جنگ بر سر قدرت مثل انسانی  تشنه است که به یک آب گندیده برسد و نوشیدن این آب نه تنها باعث رفع تشنگی نمی‌شود، بلکه باعث مرگ او می‌شود.

امام علی(ع) در طول ۲۵ سالی که از مسئولیت اجرایی کنار بودند، در برخورد با هر مسئله اجتماعی و فردی به اصول اخلاقی پایند بودند، زیرا همیشه خدا را در نظر داشتند و در اندیشه زندگی پس از مرگ و حساب و کتاب قیامت بودند. ایشان وقتی به خلافت و مسئولیت اجرایی رسیدند، در خطبه‌ ۱۶ نهج‌البلاغه برنامه دولت خودشان را اعلام کردند؛ ایشان در آغاز این خطبه فرمودند: پیمان من به آنچه می‌گویم در گرو است و به درستی گفتارم متعهد و پایبند هستم. کسی که سرانجام‌های وخیم آینده را با آموزش‌های روشنگر عبرت‌ها و از دریچه پیشامدهای حاضر در برابر خود مشاهده کند، می‌بیند پرواپیشگی چون سدی محکم و معیار جداکننده او از اقدام به کارهایی شبهه‌ناک و افتادن در آن است. یعنی می‌فرمایند اکنون می‌خواهم مسئولیت سیاسی را برعهده بگیرم، این اصل را باید در نظر داشته باشم که براساس تقوا عمل کنم.

تقوایی که امام علی(ع) از آن تعریف می‌کند، یک مشعل روشن آگاهی‌بخش است که انسان را در مسیر سیاست و به دست گرفتن قدرت و امور اجرایی و مدیریت که یک مسیر تاریک، پرپیچ و خم و پر از شبهه است، راهنمایی و هدایت می‌کند که در چاه نیفتد، زیرا برخی شعار می‌دهند حق با ماست و ما می‌خواهیم به مردم خدمت کنیم و برای پیشرفت آنان کار کنیم، اما این حرف‌ها تبلیغاتی برای جذب آرای مردم و برای به دست گرفتن قدرت است اما اگر کسی اهل تقوا باشد و براساس تقوا کاری را برعهده گرفته باشد، پروای خدا و آخرت دارد و در خدمت به مردم است. یعنی قدرت را  وسیله‌ای برای رشد مردم می‌داند. ایشان در ادامه این خطبه می‌فرماید: انسان اگر بر پایه راه و روش و حکومت تقوا بخواهد قدرت را به دست بگیرد، شاخ و بن کسی نابود نمی‌شود. یعنی درخت زندگی از بین نمی‌رود، بلکه روز‌به‌روز شکوفاتر می‌شود و از آن میوه‌های با ارزشی که همان رشد و تکامل انسانی باشد به بار می‌آید و کشتزار قومی تشنه نمی‌ماند، منظور از کشتزار قوم، سرمایه‌گذاری‌های اجتماعی برای برداشت محصول آن است. سرمایه‌های اجتماعی و ایمانی براساس تقوا آبیاری می‌شود. اگر براساس تقوا آبیاری نشود، محصول آن می‌تواند مسموم باشد. یعنی ثمر آن به نفع عده‌ای اندک و ضرر بیشتر مردم باشد.

سیاست در اسلام باید مبتنی بر اخلاق و طبق آموزه‌های قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع) باشد. در واقع سیاست اخلاقی باید مبتنی بر باورهای دینی باشد، زیرا در غیر این صورت نتیجه‌ای از آن حاصل نمی‌شود.

ایکنا ـ با توجه به صحبت‌هایتان، فکر می‌کنید امروز در مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه ما، جایگاه موازین اخلاقی چقدر برجسته است و این مناسبات را چقدر اخلاقی می‌دانید؟

متأسفانه امروز در سیاست و مدیریت جامعه ایران، از تقوا و اخلاق اسلامی به هیچ وجه خبری نیست. چون برخی برای رسیدن به قدرت، همه اعتقادات دینی را وسیله قرار داده‌اند و کارهای ناشایست و ضد دین خودشان را توجیه می‌کنند و اسم دین بر آن می‌گذارند. همین امر برای مردمی که روشن می‌بینند و به این مسائل نگاه می‌کنند، فقط تضاد و تناقض میان اندیشه و گفتار و رفتار دولتمردان، مسئولان، حاکمان و قدرتمندان وجود دارد و چون اسم دین بر آن می‌گذارند، از دین گریزان شده و حتی دین‌ستیز نیز می‌شوند. متأسفانه ما اکنون دچار بحران اخلاقی هستیم و نیاز شدیدی به بازگشت به اخلاقی داریم که براساس اعتقادات دینی‌مان باشد، ولی نه اینکه دین را برای رسیدن به قدرت و اجرای سیاست وسیله قرار دهیم.

ایکنا ـ آیا معتقدید هر چقدر در مناسبات سیاسی و اجتماعی از اخلاق فاصله بگیریم باعث دین‌گریزی و حتی دین‌ستیزی در جامعه می‌شود؟

ما گاه حتی در برخی زمینه‌ها اخلاق آتئیست‌ها را هم نداریم، یعنی کسانی که اعتقادی به خدا و دین ندارند، ولی اخلاق را رعایت می‌کنند. حتی در میان خودمان هم به خاطر انسانیت، اخلاق را رعایت نمی‌کنیم. امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «به عهد و پیمانی که با هر کس بسته‌اید، وفادار باشید، زیرا مردم دنیا با همه اختلافاتی که در عقاید دارند، بر سر یک چیز اتفاق نظر دارند و آن، پایبند بودن به پیمانی است که با یکدیگر بسته‌اند و قراردادی که در اجتماع وجود دارد. حتی در دوره جاهلیت نیز افرادی که مشرک بودند، خود را پایبند به عهد و پیمان و قراردادی می‌دانستند که با دیگری بسته‌اند»، ولی متأسفانه امروز ما این مورد را هم رعایت نمی‌کنیم و از اخلاق انسانی و اسلامی و آموزه‌های دینی بسیار دور افتاده‌ایم و همین باعث فاصله گرفتن افراد از دین و حتی عناد و دشمنی با دین نیز می‌شود.

ایکنا ـ چه عواملی زمینه‌ساز بی‌اخلاقی شده است؟

قبل از هر چیزی، قدرت‌پرستی و رسیدن به قدرت آن هم با هر وسیله‌ای که می‌شود، یعنی قدرت و حکومت به هدف تبدیل شود، نه اینکه وسیله‌ای باشد برای هدایت و خدمت به مردم و رشد دادن آنها، آن‌گونه که امیرالمؤمنین(ع) در سراسر نهج‌البلاغه از کارگزاران می‌خواهد که فلان کار را انجام دهند تا هم باعث رشد و تکامل خودشان شود و هم رشد و تکامل دیگران، ولی متأسفانه چون ما قدرت و سیاست و حکومت را هدف قرار داده‌ایم، برای رسیدن به آن از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنیم و از هر وسیله‌ای مهم‌تر در این جامعه، دین و اعتقادات دینی است. بنابراین، از دین فاصله گرفته‌اند و این‌طور بی‌اخلاقی‌های سیاسی انجام می‌شود.

ایکنا ـ چگونه می‌توان از اخلاق سیاسی به سیاست اخلاقی ارتقا پیدا کرد؟ یعنی مؤلفه‌های اخلاقی چنان در مناسبات سیاسی و اجتماعی برجسته شود که بتوانیم به سیاست اخلاقی دست پیدا کنیم؟

از همه بالاتر چه در اعتقادات دینی و چه غیر از آن، آنچه باعث می‌شود انسان به جایی برسد، عمل انسان است. اگر مسئولان و کسانی که مسئولیت‌های اجتماعی بر عهده دارند، در عمل نشان دادند که در مسئولیت سیاسی و مدیریتی خود اخلاق را رعایت کرده‌اند، دیگران نیز هم معتقد می‌شوند و هم به آن عمل می‌کنند، ولی وقتی در عمل برخلاف اعتقادات خود عمل کنند، همه از آن گریزان می‌شوند. بنابراین، راه بازگشت به سیاست اخلاقی، عمل اخلاقی است، عملی که باعث شود دیگران نیز بیاموزند و به دنبال آن بروند.

ایکنا ـ آیا تفسیرهای سطحی و ظاهرگرایانه از دین می‌تواند باعث شود که ایمان و رویکردهای دینی به خوبی در جامعه نهادینه نشود و متقابلاً پیامدهایی به دنبال داشته باشد که یکی از آنها، همین بی‌اخلاقی‌هایی است که نمود پیدا می‌کند؟

بله. دین یک عمق دارد و یک ظاهر. عمق دین همان هدف‌های والای انسانی است که او را به رشد و تکامل می‌رساند. در سراسر قرآن، سنت رسول الله(ص) و نهج‌البلاغه نیز بر این تأکید شده که هدف همان عمق و مغز دین است، نه ظاهر آن. از این نظر، کسانی که به ظاهر چسبیده‌اند و کاری به مغز دین ندارند، یعنی چه تفسیر ظاهرگرایانه و چه عمل به مسائل ظاهری دین در امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی قضایی، باعث می‌شوند که همه از دینی که ظاهرش این است و کاری به عمق و باطن انسان ندارد و او را رشد نمی‌دهد، گریزان شوند.

منبع: