به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا؛
حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا حشمتی، معاون سابق قرآن و عترت وزیر ارشاد بر این باور است که با وجود گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز هم مدیران و نیروی انسانی ماهری برای امروزِ فعالیتهای قرآنی کشور تربیت نشده است. او که این روزها در قامت مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور روحانیت نقشآفرینی میکند، معتقد است اگر وضعیت فعالیتهای قرآنی بر همین منوال پیش رود، امیدی به ارتقا و توسعه آن نیست.
حشمتی یکی از مشکلات در عرصه مدیریت قرآنی را افرادی دانست که گمان میکنند، چون حافظ قرآن هستند یا تخصص قرآنی دیگری دارند، میتوانند بدون داشتن دانش مدیریت در یک نهاد قرآنی مدیر شوند. او اعتقاد دارد این افراد هم به جایگاه خود و هم نهادی که در آن حضور دارند، آسیب میرسانند. حشمتی در این گفتوگو بارها بر این موضوع که مدیران و نیروی انسانی فعال در عرصه فعالیتهای قرآنی ایده جدید از خود ندارند و ایده افرادی که خارج از دایره فعالیتهای قرآنی هستند را نمیپذیرند، تأکید کرد.
مشاور وزیر ارشاد برای بیان این سخنان در یکی از روزهای آذرماه در استودیوی مبین جهاد دانشگاهی، دعوت ما را به گرمی پذیرفت تا به سؤالاتی در مورد عملکرد چهلساله مدیران قرآنی کشورمان پاسخ دهد. مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است.
چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را پیشرو داریم، همین موضوع، فرصتی را فراهم کرده است تا کارنامه مدیران قرآنی در این چهل سال مورد بررسی قرار گیرد، بهتر است ابتدا یک تعریف جامع از مدیر قرآنی داشته باشیم، تعریف شما از مدیر قرآنی چیست؟
در تقسیمبندیهای مختلفی که بعد از انقلاب اسلامی صورت گرفت، یک بخش با عنوان فعالیتهای قرآنی، رفته رفته برای خود جا باز کرد و نهادها و حوزههایی در این زمینه تاسیس شد. در ادامه قوانینی نیز وضع شد که طبیعتاً برای اجرای این قوانین نیاز به تربیت تعدادی نیرو احساس شد. لذا افرادی که مجموعه فعالیتهای قرآنی را سازماندهی میکنند، میتوان به عنوان مدیر قرآنی از آنها یاد کرد. این افراد باید در وهله اول تخصص مدیریت داشته باشند و در حوزهای که مسئولیت میپذیرند، توانایی اداره امور را در دست داشته باشند.
در وهله دیگر نیز آن مدیر باید اطلاعات قرآنی در رابطه با همان حوزه داشته باشد. به نظر میرسد این دو خصیصه در مجموعه مدیران قرآنی لازم و ضروری است. در کنار این اگر یک مدیر دانش و تجربه بیشتری داشته باشد، حوزه خود را بهتر اداره میکند.
اصلاً میتوان تفاوتی بین مدیریت نهادهای قرآنی با دیگر سازمانها، قائل شد؟
در حوزه مدیریت خیلی قائل به این تفکیکها نیستم. مدیریت، یک دانش عمومی است که هر فردی در نقش مدیر ظاهر میشود باید به آن دانا باشد. نحوه اداره هر نهادی به اقتدار و دانش مدیریتی نیاز دارد. بنابراین به نظر میرسد در اینجا هیچ تفاوتی بین مدیریت یک نهاد قرآنی یا یک مؤسسه یا نهاد صنعتی و ... وجود نداشته باشد. یک مدیر باید تعدادی نیروی انسانی را مدیریت کند و یک سلسله طرح و برنامه را نیز به سرانجام برساند، بنابراین تفاوتی وجود ندارد و همه باید آن دانش و مهارت مدیریت را داشته باشند.
در بخش دوم به دلیل آن اختصاصی که به موضوع قرآن داده میشود، در اینجا ضمیمه کردن دانش قرآنی به دانش مدیریت نیز لازم است. یعنی مدیران میتوانند، مدیران مجرب جمهوری اسلامی باشند و اگر بخواهند یک مجموعه تخصصی را اداره کنند، طبیعتاً در همان حوزه تخصصی نیز باید اطلاعاتی داشته باشند.
یعنی شما تفاوتی بین مدیریت یک نهاد قرآنی با مدیریت یک نهاد عمومی قائل نیستید؟ به دیگر معنا یک مجموعه قرآنی با مجموعه عمومی به یک نحو اداره میشود؟
چون مدیریت را یک علم میدانم، تفاوتی قائل نیستم، اگر ما واجد این علم نباشیم، به همان میزان به مجموعه ضربه خواهیم زد و فرقی نمیکند در یک نهاد عمومی مدیریت کرده باشیم یا یک نهاد قرآنی؛ لذا باید در حوزهای از فعالیتهای قرآنی که مدیریت میکنیم، اطلاعات قرآنی لازم را داشته باشیم.
بسیاری گمان میکنند اگر یک مهارت قرآنی داشته باشند، برای مدیریت در امور قرآنی کفایت خواهد کرد و نمونههای آن را در بین مدیران قرآنی کشورمان کم نداریم، نظر شما در این مورد چیست و آیا این گمان صحیح است؟
اتفاقاً اشکال از همینجا آغاز میشود. به اعتقاد من اداره یک مجموعه ۱۰۰ نفره و اجرای یک سری طرحها و برنامهها حتی اگر در عرصه قرآنی باشد، بیشتر از آنکه به دانش قرآنی نیاز داشته باشد به فن و مهارت مدیریت، بیشتر از هر چیز دیگری نیاز دارد. یک حافظ قرآن بدون داشتن آن دانش، نمیتواند موفق باشد. ما این اشتباه را مرتکب شدهایم، افراد بسیار با سوادی در حوزه قرآنی را به کار گرفتهایم که فاقد دانش مدیریت بوده و لطمههای فراوانی خوردهایم.
این نوع مدیریت به جای اینکه پیشبرنده و ارتقاءدهنده باشد، بیشتر باعث آسیب دیدن فعالیتها و حتی خود آن شخص خواهد شد، اینطور نیست؟
طبیعتاً همینطور است، در ادامه نیز کارها به ثمر نمیرسد. یکی از وظایف مدیر این است که برنامهها و سیاستهای ابلاغ شده را اجرایی کند، وقتی مدیر فاقد این دانش باشد، چگونه میتواند طرحها را اجرایی کند. بنابراین چنین مدیری موفق نبوده و در صرف هزینهها هم مشکل ایجاد میشود، لذا بخشی از موفق نبودن فعالیتهای قرآنی در کشور ناشی از همین شیوه مدیریتی است.
از سخنان شما اینگونه برمیآید که بخشی از ضعفهای موجود عرصه فعالیتهای قرآنی را ناشی از ضعف مدیریت میدانید؟
بله؛ بخشی از این ضعف ناشی از نقش مدیران است.
این نقش چه میزان است؟ این نقش و سهم را دقیقتر توضیح دهید.
تحلیل من این است که اگر ما هدف را بر نشر فرهنگ قرآنی در جامعه قرار دهیم و فرض را بر این بگذاریم که فرهنگ قرآنی در کشور محقق نشده و به حد مطلوب نرسیده است، بخشی از آن ناشی از مواضع مدیران است که نتوانستهایم نهادها و مؤسسات و مجموعهها را به نحو احسن اداره کنیم و سیاستها را تبدیل به برنامه کنیم. البته اگر در سیاستها و برنامهها اشکالاتی هست بخشی از این اشکالات به بالادستیها مربوط است، بنابراین اگر قائل به ناکامی در عرصه فعالیتهای قرآنی باشیم، سهمی از این ناکامیها نیز متوجه مدیران بالادستی است.
به درصد یا سهم خاصی اشاره نکردید، میخواهیم بدانیم از دیدگاه شما یک مدیر قرآنی چند درصد در محقق نشدن اهداف نقش دارد؟
میتوان یک سوم یا ۳۰ درصد از قصورات را متوجه مدیریت دانست. یک سوم به سیاستهایی که درست تنظیم نشده است، بازمیگردد و یک سوم انتهایی نیز برنامههایی است که علمی نبوده و درست برآورد نشده است. شاهد هستیم برخی برنامهها نیازسنجی نشدهاند که همه اینها نیاز به تحلیلهای جامع دارد.
بیشتر این موضوع را باز میکنید، مدیران قرآنی چه کارهایی را میتوانستند انجام دهند که انجام ندادهاند؟
خداوند، سنتهایی دارد که تغییرناپذیر هستند. اگر همه کارکنان کارخانهای که تولید یک کالای مخصوص را انجام میدهد، انسانهای کار درست و مؤمنی باشند، اما فاقد دانش تخصصی باشند، نمیتوان انتظار داشت که محصول آن کارخانه خوب باشد. اگر مقدمات درست چیده نشود، خروجی کار با شکست مواجه خواهد شد. به اعتقاد من در حوزههای قرآنی نیز این قانون حاکم است، ما صرف اینکه یک نهادی را تأسیس کردیم، نباید این انتظار را داشته باشیم که همه چیز روند مطلوب خود را طی کند، اگر این نهاد، فاقد نیروی انسانی خوب و ماهر باشد، قطعاً شکست خواهد خورد.
در حوزه نیروی انسانی، نیروی متناسبی با امروزِ انقلاب اسلامی تربیت نکردهایم. فارغالتحصیل رشتههای الهیات را برای اداره یک مجموعه قرآنی کافی تشخیص دادهایم، در صورتی که این اصلاً کفایت نمیکند.
من سابقه چهل سال مدیریت اجرایی دارم و براساس تجربیاتی که در این سالها به دست آوردهام به عنوان یک متخصص اعلام میکنم که اینها کافی نیست. برای اداره یک مجموعه قرآنی دانش قرآنی کفایت نمیکند، بخش مهم مهارت مدیریت مجموعه است.
به ضعف نیروی انسانی اشاره کردید، در حالی که به نظر میرسد نیروی زیادی در این حوزه یا تربیت شده و یا در حال تربیت است، حداقل خروجی دانشگاهها این را میگوید، با این وجود همچنان اعتقاد دارید که در این زمینه ضعف داریم؟
بله، اگر میگویم کمبود نیروی انسانی وجود دارد با توجه به نیاز فعلی این را میگویم. در حال حاضر آموزش و پرورش، دانشگاهها، موسسات مردمی و مکانهای دیگری را داریم که نیاز به مدیر قرآنی دارند. بنابر این در این زمینه با یک خلاء بزرگ نیروی انسانی مواجه هستیم.
ضعف نیروی انسانی به معنای نداشتن فارغالتحصیلان دانشگاهی نیست، بله؛ فارغالتحصیل دانشگاهی داریم، زیاد هم داریم، اما باید این خروجیها در دورههای تکمیلی یا در رشتههای بین رشتهای حضور یابند تا آن نیروی متخصص که هم دانش مدیریت داشته باشد و هم دانش قرآنی، تربیت شود. در حالی که این رشتههای بینرشتهای ایجاد نشده است.
فارغالتحصیلان دانشگاه علوم و معارف قرآن ممهز در علوم قرآن هستند، اما هیچ کدام از آنها منهای یک تعداد بسیار اندک که بر اساس استعداد خودشان است، توانایی اداره یک موسسه کوچک را هم ندارند. چون یک موسسه، پیچیدگیهایی دارد که اداره آن را سخت میکند و یک دانشجو، آموزش مواجهه با آن را ندیده است.
تبدیل استراتژی و سیاست به برنامه و اجرای آن، دانش مدیریتی میخواهد. این دانش همزمان، نیروی انسانی و بودجه و اعتبارات لازم دارد. ما در حال حاضر که چهل سال از انقلاب گذشته است، فاقد این ویژگیها هستیم.
این تأسفآور نیست؟
این فاقد که میگویم به معنای آن نیست که هیچ نیرویی وجود ندارد، این فاقد بودن را به تناسب جمعیت ایران میگویم، وگرنه همانطور که گفتم تعدادی هستند که استانداردهای لازم را دارند.
مانند این است که ما دانشکده بسیار خوبی را تأسیس کرده باشیم، اما این دانشکده اعتبارات ندارد، مدیر متخصص برای اداره ندارد، نیروی انسانی ندارد و از همه مهمتر این که برای مجموعه مدیران، ابهاماتی در حوزه سیاستها و راهبردها وجود دارد.
به عنوان مثال در دوران مدیریتم، موضوع فهم قرآن اولویت دانستم. متوجه شدم بسیاری متوجه این موضوع نیستند، میدانستند واجب است، اما متوجه اولویت آن نبودند، در حالی که یک مدیر قرآنی باید از سیاستها، خط مشیها و استراتژیها مطلع باشد.
درصد بالایی از کارشناسان و فعالان عرصه قرآنی در اینکه فعالیتها وضعیت مطلوبی را طی نمیکند، همعقیده هستند، شما بخشی از این وضعیت نامطلوب را ناشی از ضعف مدیران و تربیت نشدن مدیران کارآمد دانستید، عوامل دیگری که این ناکارآمدی را به دنبال داشته است، چیست؟ جایگاه ساختارهای ناکارآمد در این میان به چه صورت است؟
در نامطلوب بودن وضعیت فعالیتهای قرآنی عوامل متعددی تأثیرگذار است که من آنها را بیان میکنم. در تدوین سیاستها، تصویب و تبدیل آنها به راهبردها ناموفق بوده و درست عمل نکرده ایم. اینکه چرا ناموفق بودهایم، نیاز به کارهای پژوهشی بسیاری دارد. حتی افراد با تجربه نیز نمیتوانند، راهبردها را به طور قطع بیان کنند؛ چرا که رسیدن به این موضوع نیاز به پژوهش دارد.
باید نیازهای مردم و جامعه را بسنجیم، از سوی دیگر کشورهای موفق را رصد کنیم و رمز موفقیت آنها را استخراج کنیم. بنابر این یکی از این عوامل نداشتن پژوهش پیش از تدوین سیاستهاست.
در ادامه، تبدیل سیاست به برنامه است. در این بخش نیز گمان کردهایم که هر مدیر یا فعال قرآنی میتواند، سیاست را تبدیل به برنامه کند، در حالی که این امر بسیار پیچیده است. وقتی در تبدیل سیاست به برنامه موفق عمل نکنیم، اعتبارات کافی هم دریافت نمیشود؛ چرا که سازمان مدیریت، زمانی با اعطای بودجه موافقت می کند که طرحهای ارائه شده قابل دفاع باشد.
موضوع مهمتر از این دو، نیروی انسانی است. تمام این چالشها با نیروی انسانی ماهر رفع میشود. با گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی، اگر تمامی نیروی انسانی ماهر عرصه قرآنی را به خط کنیم، گمان نکنم بتوانیم یک همایش بسیار کوچک را ترتیب دهیم.