به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا؛ امروزه در فضای مطالعات قرآنی کشور، از رویکردهای نوین به طور کلی استقبال میشود. یکی از این رویکردهای نوین بهرهگیری از دانش زبانشناسی و معناشناسی در مطالعات قرآنی و بهویژه در تحلیل مفردات قرآن است. در همین راستا قرار است که کارگاهی تحت عنوان «ریشهشناسی مفردات قرآن کریم در زبانهای سامی» به همت سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور و ارائه محمدحسین اخوانطبسی، دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس برگزار شود.
به منظور آشنایی بیشتر با این کارگاه و اهداف آن با اخوانطبسی به گفتوگو پرداختیم. وی در پاسخ به این سؤال که رویکردهای نوین زبانشناسی یا معناشناسی چه ارتباطی با مطالعات قرآن کریم و از چه وجهی مفید و ضروری هستند؟ بیان کرد: روشهای نوین زبانشناسی برای مطالعات قرآنی از دو جنبه مفید و بلکه لازم هستند؛ یک جنبه درونقرآنی است و یک جنبه برونقرآنی. جنبه درون قرآنی یعنی زبانشناسی میتواند به پیشرفت و توسعه خود مطالعات قرآنی کمک کند و فهم ما را از قرآن کریم ارتقا بدهد. جنبه برونقرآنی هم منظور مطالعات میانرشتهای قرآن کریم است که دانش زبانشناسی یکی از ابزارهای لازم برای این گونه مطالعات است.
وی در ادامه افزود: از جنبه درون قرآنی، به نظر بنده با دو چالش اساسی در مواجهه با مفاهیم قرآنی روبرو هستیم. یکی از این چالشها، بدفهمی از مفاهیم قرآنی است؛ این بدفهمی هم حاصل یک جهل مرکب است و ما به آن خودآگاه نیستیم. چالش دوم که چه بسا مهمتر از اولی باشد، معضل «آشنا بودگی» مفاهیم قرآنی است. مفاهیم قرآنی غالبشان برای ما بسیار گوشآشنا هستند و بارها و بارها آنها را شنیده و بهکار بردهایم. در مباحث معرفتی گفته میشود وقتی مفهومی برایمان خیلی آشنا شود، اتفاقاً در فهم آن دچار مشکل میشویم؛ چراکه ذهن ما حساسیت خودش را نسبت به آن مفهوم از دست میدهد و مفهوم برایمان خودکار میشود. در این حالت عملاً درباره آن مفهوم دچار تقلیل معرفتی میشویم. اکنون همین مشکل را با مفاهیم قرآنی داریم. به نظرم لازم است، زاویه دیدمان را به مفاهیم قرآن تغییر دهیم تا بتوانیم تولید جدید داشته باشیم و به حرف نو برسیم. زبانشناسی یک زاویه دید نو به زبان و مفاهیم است.
این دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث تصریح کرد: زبانشناسی یک فایده دیگر هم برای مطالعات قرآنی دارد و آن هم بحث میانرشتگی است. زبانشناسی به عنوان یک علم واسط میتواند این امکان را فراهم کند تا مفاهیم قرآنی را با اصطلاحات و مفاهیم علوم انسانی پیوند برقرار کنیم.
وی بیان کرد: به هرحال در مطالعات قرآنی با واقعیتی مواجه هستیم و آن اینکه بیش از ۱۴۰۰ سال از نزول قرآن کریم میگذرد و در این ۱۴ قرن درباره مفاهیم قرآن بسیار حرف زده شده است. حال بعد از این همه مدت، چه حرف نویی داریم که درباره قرآن بزنیم؟ این معضل ما در مطالعات قرآنی است. آیا راهی نو برای فهم بهتر قرآن وجود دارد که گذشتگانمان نرفته باشند؟ به نظر میآید برخی دانشها مثل زبانشناسی مسیرهایی را باز میکنند که در مطالعات سنتی این مسیرها رفته نشده است.
اخوانطبسی در پاسخ به این سؤال که این دانش زبانشناسی نوین چه ویژگیهای برجستهای دارد که در مطالعات سنتی ما درباره واژگان قرآن نبوده است و در واقع این دانش چه حرف نویی برای گفتن دارد؟ گفت: اگر بخواهیم معنای یک واژه را در قرآن بدانیم، تنها راه پیش رویمان مراجعه به فرهنگهای لغت عربی است، اما آیا اطمینان داریم کتب لغت تمام اطلاعات لازم را در اختیارمان خواهند گذاشت؟ اگر دادههای این کتب با هم اختلاف داشت، آیا روش و قواعدی داریم که بتوانیم این اختلاف را حل کنیم؟
وی در ادامه افزود: دانش زبانشناسی چندین ویژگی دارد که آن را از مطالعات سنتی لغوی متمایز میکند؛ نخست اینکه زبانشناسی علم مطالعه قواعد «زبان» به طور عام است؛, یعنی زبان بشر به طول کلی، نه یک زبان خاص. در قدیم مطالعات فقط درباره یک زبان خاص مثل زبان عربی بود. در مغربزمین هم فقط روی یک یا دو زبان مثل یونانی و لاتین کار میکردند، اما زبانشناسی نوین حاصل مطالعه تمام (یا اغلب) زبانهای دنیا است و به ما قواعدی را معرفی میکند که قواعد عمومی زبان است، نه صرف یک زبان خاص.
اخوانطبسی تصریح کرد: نکته دوم اینکه زبانشناسی علم مطالعه تمام سطوح زبان است. در این علم زبان را در ۴ سطح مطالعه میکنیم؛ سطح آوا، سطح سازه یا همان صرف، سطح دستور یا همان نحو و سطح معنا. در سنت ادبیات عرب، آنچه بیشتر به آن اهمیت داده میشد، فقط صرف و نحو بود و در تحصیلات حوزوی هم تا به امروز، برای یادگیری زبان عربی فقط صرف و نحو آموزش داده میشود. در حالیکه مهمترین سطح زبان که ما را درگیر فهم میکند، سطح معناست. برای سطح معنا، اصول و قواعدی که امکان مطالعه علمی معنا را به ما بدهد، وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد، یکسری منابع و کتب لغت هستند که اقوال را ضبط کردهاند و ما قواعدی برای سنجش صحت این اقوال در دست نداریم و ناچاریم اقوال لغویون را بالجمله بپذیریم. حال که قواعدی در کار نیست، طبیعتاً در گذشته ما علمی هم به اسم «علم مفردات» یا «علم معنا» در کنار علم صرف و نحو نداشتهایم.
وی در ادامه افزود: زبانشناسی این قابلیت را دارد که مطالعه مفردات را تبدیل به یک علم کند؛ زیرا قواعد این مطالعه را در اختیار ما قرار میدهد. کافی است این قواعد عمومی و فراگیر را در زبانشناسی برای مطالعه زبان عربی و مفردات قرآن بومیسازی کنیم تا به معنای حقیقی «علم مفردات» داشته باشیم.
اخوانطبسی تصریح کرد: سومین ویژگی برجسته زبانشناسی نسبت به مطالعات سنتی هم توجه آن به مسئله تغییر و تحول در زبان است؛ یعنی نگاه تاریخی به زبان. در گذشته نگاه تاریخی به زبان و به ویژه معنا چندان مطرح نبود. پیشفرض مطالعه معنا در قدیم این بود که یک واژه در قرآن کریم، همان معنایی را دارد که امروزه از آن میفهمیم. در واقع لغتشناسی سنتی دچار اصلی است که در مباحث اصولی به آن «استصحاب قهقرایی» میگویند. استصحاب قهقرایی که عکس استصحاب رایج است؛ یعنی کشاندن وضعیت لاحق به وضعیت سابق؛ یعنی میدانیم که فلان لفظ امروزه به این معناست، اما شک داریم که آیا در عصر نزول هم همین معنا را داشته یا نه، میگوییم که إنشاءالله همین معنا را داشته است. اصولیون ما استصحاب قهقرایی را حجت نمیدانند.
وی در ادامه افزود: از منظر زبانشناسی هم این حرف قابل قبول نیست. همیشه امکان تغییر وجود دارد و ما نمیتوانیم معنای امروزین را به گذشته نسبت دهیم. یکی از شاخههای زبانشناسی با نام «زبانشناسی تاریخی» موضوع مطالعهاش «تغییر» در زبان است و برای مطالعه این تغییرات، اصول و قواعدی را بیان میکند. واقعیت آن است که زبان عربی در فاصله نزول قرآن تا عصر نوشته شدن کتب لغت، دچار یک تغییر و گسست شده است. گسستی که از آن تحت عنوان «گسست میان عربی قرآنی با عربی کلاسیک» یاد میشود. منظور از عربی قرآنی، همان زبان عربی عصر نزول است و منظور از عربی کلاسیک، عربی قرن دوم هجری به بعد، یعنی عربی عصر نحویون و لغویون است.
این دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث گفت: زبانشناسان عربی میگویند قرن نخست هجری، قرن تحول عربی از عربی قرآنی به عربی کلاسیک است. در این قرن چند اتفاق مهم رخ داده که موجب این تحول شده است. یکی از این اتفاقات، آمدن خود اسلام است که فرهنگ عرب را دستخوش تغییرات اساسی کرد. همانطور که میدانید، زبان هم تابعی از فرهنگ است و با تغییر فرهنگ، زبان هم تا حدی تغییر میکند. اتفاق دوم، فتوح است. فتوح باعث گسترش سرزمینهای اسلامی و در نتیجه، تماس زبان عربی با زبانهای دیگر شد. همین تماسها خود یکی از زمینههای تغییر است. سومین اتفاق هم اختلاط میان عربی شمالی با عربی جنوبی است. پیش از اسلام زبان عرب شمالی (عرب حجاز) با عربی جنوبی (عرب یمن) کاملا متفاوت بود. قرآن کریم نیز به زبان عربی شمالی نازل شده است. بعد از اسلام و به ویژه در دوران فتوح، این دو زبان طی فرآیندی به هم آمیختند و عربی کلاسیک حاصل اختلاط این دو زبان است.
وی در ادامه افزود: بنابراین ما با یک گسست و تغییر جدی در زبان عربی روبرو هستیم و نباید آن را نادیده بگیریم. البته این گسست، یک گسست قاطع و صددرصدی نیست؛ بلکه یک گسست نسبی است. بهعلاوه، گسست رخ داده در عربی، در مقایسه با گسستی که مثلا در زبان فارسی رخ داد، کمرنگ تر بود. در زبان فارسی، ما یک گسست نسبتا قاطع میان زبان فارسی میانه (فارسی پهلوی) با فارسی نو داریم. به طوری که ما فارسی زبانها اگر متون پهلوی را بخوانیم، اساسا نمیفهمیم چه میگویند! زیرا زبان بسیار تغییر کرده است. این تغییرات در زبان عربی کمتر رخ داده، به طوری که یک عرب زبان یا کسی که عربی بلد باشد، احساس میکند تا حد زیادی معنای واژههای قرآن را میفهمد. دلیلش هم این است که خیلی از واژههای عربی قرآنی، به عربی پساقرآنی (عربی کلاسیک) راه یافته است. اما بههرحال تغییرات ظریف و باریکی هم در این میان وجود دارد که دیدنشان به ذره بین نیاز دارد.
اخوانطبسی بیان کرد: متأسفانه باید گفت وقتی گسست زبانی نسبی باشد، مثل گسست رخ داده در زبان عربی، فهم ما بیشتر در معرض خطر قرار دارد! در مقابل اگر گسست قاطع باشد، مثل گسست رخ داده در زبان فارسی، ادعایی هم در کار نیست. یعنی از آنجا که میدانیم معنای واژههای پهلوی را نمیدانیم، لذا میرویم و از متخصص زبان پهلوی میپرسیم. اما در مورد زبان عربی چون گسست نسبی رخ داده، بسیاری از واژههای قرآن کریم را در عربی امروز هم داریم و لغویون هم در زبان عربی عصر خودشان خیلی از واژههای قرآن را داشتهاند. به همین دلیل دچار استصحاب قهقرایی شدهاند. اتفاقاً واژههایی که در فقط در قرآن وجود دارند و در عربی کلاسیک متروک شدهاند، چون واژههای غریبی بودهاند، لغویون دقیقتر به آنها پرداختهاند.
وی بیان کرد: مثلا وقتی ما در قرآن با واژه «یهجعون» یا «ماعون» مواجه میشویم، چون این واژهها را در عربی امروز نداریم، به تکاپو میافتیم که معنای دقیق آنها را دربیاوریم. اما وقتی با واژهایی مثل «عقل» یا «عدل» در قرآن برخورد میکنیم، چرا از خود نمیپرسیم آیا ممکن است معنای دقیق آنها در قرآن، همانی نباشد که امروزه میفهمیم؟ آیا ممکن است عقل به معنایی که امروزه میفهمیم، یعنی قوه تفکر و اندیشه، حاصل تماس زبان عربی با فرهنگ فلسفی یونان در عصر ترجمه باشد و در قرآن کریم، اساساً چنین معنایی را نداشته باشد؟ یا مثلاً عدل در قرآن، دقیقاً به معنای عدالت که امروزه فکر میکنیم، نباشد؟
اخوانطبسی تصریح کرد: همین پرسش دقیقاً درباره لغویون نیز وجود دارد و از این حیث، بین ما و آنها تفاوت چندانی نیست. وقتی لغویون معنای واژههای قرآن را برای ما میگویند، معنای واژه را در عصر خودشان میدانند و برای ما بازگو میکنند. آنها هم مثل ما از زبان عصر نزول فاصله گرفتهاند و راهی هم برای تشخیص معنای دقیق واژههای قرآن پیش رویشان نبوده است؛ لذا نباید اقوال آنان را چشم بسته بپذیریم بلکه باید برای نقد و بررسی آنها روش داشته باشیم.
وی در پاسخ به این پرسش که اگر این گسست نسبی که در زبان عربی به وجود آمده و بین ما و زبان قرآن فاصله انداخته است، چه روشی را برای عبور از این فاصله و رسیدن به معنای واژه در عصر نزول پیشنهاد میکنید؟ گفت: البته باز هم تأکید میکنم که این فاصله نسبی است و یک گسست قاطع رخ نداده است. لغویون هم دادههای ارزشمندی را درباره هر واژه جمع کردهاند. از آثار لغوی هم در کارمان بسیار استفاده میکنیم. اما بههرحال باید حواسمان جمع باشد و در مورد هر واژه قرآنی، این سؤال را داشته باشیم که آیا معنا دچار تغییر شده است یا نه، و این واژه در عصر نزول دقیقا چه معنایی را داشته است.
وی در ادامه افزود: روشی که برای این کار وجود دارد، همان زبانشناسی تاریخی و بهطور مشخص، روشی است که از آن با عنوان «ریشهشناسی» (Etymology) یاد میشود. ریشهشناسی یک روش شناخته شده در دانش زبانشناسی است. زبانشناسی امروز ثابت کرده که زبان عربی، خود به خانوادهای بزرگتر از زبانها تعلق دارد که به آن «زبانهای سامی» میگویند. زبانهایی مثل عبری، سریانی، آرامی، اکدی و حبشی در کنار زبان عربی، این خانواده بزرگ را تشکیل میدهند.
اخوانطبسی بیان کرد: برای ریشهشناسی یک واژه قرآنی، تنها به کتب لغت عربی اکتفا نمیکنیم. بلکه نظیر آن واژه را در بقیه زبانهای سامی هم مییابیم. سپس به مقایسه معنای واژه در آن زبانها با زبان عربی میپردازیم. همانطور که میدانید، هر کدام از زبانهای سامی دارای متون کهنتری نسبت به قرآن کریم هستند و این متون امروزه در دسترس ما هستند. اگر معنای یک واژه را در عبری یا سریانی بدانیم، این به ما کمک میکند که معنای همان واژه را در قرآن کریم دقیقتر کشف کنیم.
وی در انتهای سخنان خود با اشاره به کارگاهی که قرار است در تاریخ ۲۳ و ۳۰ آبان برگزار شود، تصریح کرد: ریشهشناسی یک روش مفید و ثمربخش است که البته توضیح مراحل و منابع آن نیاز به وقتی موسّع دارد. اگر کسانی به این بحث علاقهمند باشند، بنا داریم کارگاهی را برای آموزش ریشهشناسی برگزار کنیم و در آن، هم مباحث نظری زبانشناسی تاریخی را مطرح کنیم و هم مراحل ریشهشناسی یک واژه قرآنی را گامبهگام توضیح دهیم. علاقهمندان میتوانند جزئیات را از طریق آن کارگاه جویا شوند.