چرا فارغ‌التحصیلان قرآن در گروه‌های معارف پذیرفته نمی‌شوند؟/ وقتی دانشگاهیان از خانه خود طرد می‌شوند
در فراخوان جذبی که اخیرا در شهریورماه ۹۷ منتشر شده است اتفاقی جالب رخ داده و آن هم منع عضویت هیئت علمی دانش‌آموختگان علوم قرآن و حدیث در گروه مدرسی معارفی دانشگاه‌ها است که تقریبا دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن طرح نشده و به نظر می‌رسد شیب ورود حوزویان به سمت هیئت علمی دانشگاه‌ها به شدت افزایش یافته و این امکان برای دانشگاهیان رو به کاهش است.
كدخبر: 39649
1397/07/07

به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا؛ یکی از مسائل بسیار مهم برای دانشجویان و یا فارغ‌التحصیلان تحصیلات تکمیلی به ویژه در دوره دکتری مسئله جذب هیئت علمی دانشگاه‌ها است، بدون اغراق می‌توان ادعا کرد همه و یا اکثر قریب به اتفاق فارغ‌التحصیلان مقطع دکتری در رشته‌های مختلف علاقه‌مند هستند که پس از پایان دوره تحصیل در یکی از دانشگا‌ه‌ها به عضویت هیئت علمی درآیند تا بتوانند در مسیر علمی و آموزشی گام بردارند و به نوعی به بهترین وجه ممکن از مدرک تحصیلی خود برای اشتغال بهره ببرند.

اما در اینجا یک نکته خالی از لطف نیست و آن اینکه، ممکن است این دغدغه برای همه دانشجویان و فارغ‌التحصیلان در یک سطح نباشد، برای نمونه یک دانشجوی رشته فنی و مهندسی و یا پزشکی طبیعتا بنا به رشته‌ای که دارد می‌تواند وارد صنعت یا کار‌های دیگری شود که در این صورت دغدغه جذب در هیئت علمی دانشگاه نیز برای این طیف حداقل یک دغدغه درجه اول نیست، بلکه اگر این شرایط پیش آمد از آن استقبال می‌کنند.

حال آنکه دانشجویان رشته‌های علوم انسانی از جمله علوم قرآن و حدیث کسانی هستند که عملا راهی برای ورود به صنعت و امثال ذلک ندارند و به نوعی ایده‌آ‌ل‌ترین شغل ممکن برای این طیف عضویت در هیئت علمی دانشگاه‌ها محسوب می‌شود. با این بیان اهمیت عضویت هیئت علمی آن هم برای دانشجویان و فارغ‌التحصیلان رشته‌هایی مانند علوم قرآن و حدیث بیش از پیش نمایان می‌شود، اما این در حالی است که روند جذب به گونه‌ای شده که تعداد کمی از دانشجویان می‌توانند در نهایت عضویت هیئت علمی دانشگاه‌ها را از آن خود کنند.

یکی از گروه‌های علمی که در دانشگاه‌ها فعالیت می‌کنند گروه مدرسی معارفی دانشگاه‌ها است، جایی که اساتید این گروه به تدریس معارف اسلامی و سرفصل‌های متناسب با آن می‌پردازند و این دروس عمومی نیز باید توسط همه دانشجویان پشت سر گذاشته شود که طبیعتا آن چیزی که به ذهن متبادر می‌شود این است که یک فارغ‌التحصیل رشته علوم قرآن و حدیث که قریب به ۱۰ سال الهیات خوانده نیز می‌تواند از پسِ تدریس این دروس بر‌آید.

فراخوان جذب هیئت علمی شهریور ۹۷ که در روز چهارشنبه ۲۱ شهریور در سامانه نور رضوی منتشر گردید و در فراخوان‌های قبلی جذب هیئت علمی دانشجویان رشته‌های الهیات علاوه بر بررسی و انتخاب اولویت‌های جذب در تخصص خود امکان انتخاب اولویت‌های جذب در دروس معارف دانشگاه‌ها را نیز داشتند، اما مسئله زمانی جالب می‌شود که بدانیم متاسفانه در فراخوان جذب هیئت علمی در شهریورماه ۹۷ این امکان نزدیک به صفر شده است و به صورت چراغ خاموش و بدون سر و صدا، حکم ممنوعیت جذب هیئت علمی برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در دروس معارف دانشگاه‌ها صادر شده است.

اینک بد نیست که به جدول زیر نگاهی داشته باشیم؛

 چرا نباید قرآن و حدیثی‌ها در گروه معارف دانشگاه‌ها عضو شوند/خون حوزویان رنگین‌تر است؟

بر اساس این جدول ورودی‌های دکتری رشته‌های معارف اسلامی در مهرماه ۹۷ حدود ۹۱ نفر هستند و در فراخوان جذب هیئت علمی شهریورماه ۹۷ در رشته معارف اسلامی نزدیک به ۹۱ پست خالی هیئت علمی برای این رشته وجود دارد.

به عبارت دبگر تمامی افراد، جذب هیئت علمی می‌شوند و حتی ۲۵ سهمیه هیئت علمی نیز برای دوره‌های بعدی خالی می‌ماند. اما به طور مثال ورودی‌های دکتری رشته علوم قران و حدیث در مهرماه ۹۷ حدود ۲۰۰ نفر هستند و در فراخوان جذب هیئت علمی شهریور ۹۷ در این رشته حدود ۷ سهمیه یا پست خالی وجود دارد. به عبارت دیگر از هر ۱۰۰ نفر تنها ۵/۳ نفر جذب هیئت علمی می‌شوند.

دلیل اصلی وسعت پست و ظرفیت خالی در دروس معارف از یکسو و از دیگر سو محدودیت جذب در رشته‌های الهیات و معارف اسلامی این است که در فراخوان جذب هیئت علمی شهریور ۹۷ امکان جذب دانشگاهیان به عنوان عضو هیئت علمی در دروس معارف نزدیک به صفر رسیده است. در این راستا جدای از تحلیل‌های قبلی نکات دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد وضع فعلی نه تنها مطلوب نیست، بلکه نیازمند پوست اندازی و تغییر رویه است.

نکته اول اینکه، بر اساس مصوبه ۵۵۶ شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، لازم است متقاضیان تحصیل در رشته مدرسی معارف اسلامی دارای شرایط عمومی و اختصاصی نظیر قبولی در مصاحبه عمومی مدرسی معارف اسلامی، دارا بودن سطح دو یا سه حوزه علمیه و ...، باشند و تایید احراز این شرایط بر عهده معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی است.

نتیجه منطقی این شرایط این است که تنها افرادی می‌توانند در این رشته مشغول به تحصیل شوند که حوزوی باشند و این امکان به هیچ وجه برای دانشگاهیان میسر نیست. در جذب هیئت علمی نیز با توجه به انحصار تحصیل حوزویان در این رشته امکان جذب نیز تنها برای حوزویان میسر است و در فضای دانشگاه و در دروس دانشگاهی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در خانه خود، یعنی دانشگاهی که قریب به ۱۰ سال در آن تحصیل کرده‌اند، امکان جذب به عنوان هیئت علمی را ندارند و این یک نوع بی‌عدالتی آشکار است. حداقل می‌توان گفت که مبنای چندان آشکاری ندارد.

نکته بسیار جالب بعدی این است که در سال‌های اخیر و تا قبل از ممنوعیت امکان جذب هیئت علمی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در رشته‌های معارف، برای تدریس به صورت حق التدریس و حتی برای جذب هیئت علمی شرایط زیر توسط معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی در نظر گرفته شده است. البته لازم به ذکر است که برخی از این شرایط و ضوابط بعضا کان لم یکن تلقی شده است.

از جمله اینکه؛ این معاونت مصوبات خود را متکی به بند ۹ از ماده ۳ اساسنامه نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، مصوب جلسات ۳۲۲، ۳۲۳ و ۳۲۴ مورخه ۵/۱۱/۷۲، ۱۹/۱۱/۷۲ و ۳/۱۲/۷۲ شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌داند. بر اساس این مصوبات تدریس دروس مبانی نظری اسلام، تاریخ و تمدن اسلامی، انقلاب اسلامی، اخلاق اسلامی، آشنایی با منابع اسلامی و دانش خانواده و جمعیت منوط به کسب مجوز از سوی معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی است.

اینک خالی از لطف نیست که در این گزارش نگاهی به برخی از این شرایط قابل نقد داشته باشیم؛ ۱ـ رعایت شرط تاهل برای آقایان، رعایت شرط تاهل برای بانوان (البته این شرط چندان دوام نیاورد و کان لم یکن تلقی شد)؛ ۲ـ فارغ‌التحصیلان یا دانشجویان دکتری بعد از امتحان جامع بایست برای اخذ مجوز اقدام کنند؛ استثناء این بند این است که دانشجویان دکتری دانشگاه امام صادق (ع)، علوم اسلامی رضوی، شهید مطهری، رشته‌های مدرسی معارف اسلامی، قبل از امتحان جامع می‌توانند برای مجوز اقدام کنند.

فارغ‌التحصیلان کارشناسی ارشد رشته‌های مدرسی معارف اسلامی نیز می‌توانند برای مجوز اقدام نمایند. (در رشته‌های دیگر بعد از امتحان جامع، اما رشته‌های مدرسی حتی در سطح کارشناسی ارشد هم می‌توانند اقدام کنند).

همچنین برخی از معافیت‌ها نیز در نظر گرفته شده که می‌توان به این موارد اشاره کرد؛ (طلاب با رعایت مفاد مندرج در بند دو ـ. الف. شرایط اخذ مجوز تدریس)، فارغ‌التحصیلان ارشد، دکتری و دانشجویان دکتری رشته مدرسی معارف و اعضای هیئت علمی گروه معارف از شمول بند فوق مستثنی بوده و می‌توانند در گرایش دلخواه، اقدام به اخذ مجوز دوم نمایند.

معافیت از مصاحبه علمی؛ حوزویان دارای مدرک سطح چهار تخصصی همخوان، به مصاحبه اختباری دعوت خواهند شد. پذیرفته شدگان دکتری مدرسی معارف اسلامی از مصاحبه علمی مستثنی بوده و پس از تشکیل پرونده و ارسال مدارک، نسبت به آنان تصمیم‌گیری خواهد شد.

 

چرا نباید قرآن و حدیثی‌ها در گروه معارف دانشگاه‌ها عضو شوند/خون حوزویان رنگین‌تر است؟

اما برای این موارد نقد‌هایی وارد است که مهدی اسماعیلی صدرآبادی، دانش آموخته مقطع دکتری علوم قرآن و حدیث در گفت‌وگو با ایکنا برخی از آن‌ها را برشمرده است. از جمله این که چرا در حالی که یک فارغ‌التحصیل دکتری در حدود ۱۰ سال در حوزه مورد نظر خود مشغول به کسب دانش است، دو پایان‌نامه می‌نویسد، امتحان جامع می‌دهد، در آزمون تافل زبان انگلیسی شرکت می‌کند، موظف است که مقاله علمی پژوهشی بنویسد و ...، به چه دلیل این دانشجو برای تدریس در دانشگاه باید مجوز بگیرد؟

اگر مدرک دکتری او بی‌ارزش است، پس به چه دلیل دانشجویان مدرسی معارف اسلامی با ارائه مدرک دکتری نیازی به شرکت در مصاحبه ندارند؟ در کدام رشته دانشگاهی فارغ‌التحصیل دکتری برای تدریس باید مجوز بگیرد؟ اصلا معنا و مفهوم مدرک دکتری چیست؟ مگر جز این است که مدرک «PHD» به معنای تایید صلاحیت علمی یک فرد برای فعالیت علمی پژوهشی و تدریس است.

چرا پس از فارغ‌التحصیلی، مجددا فرد باید وارد بروکراسی اخذ مجوز گردد و دو سال معطل شود؟ ۱۰ سال تحصیل در رشته علوم قرآن و حدیث برای تدریس درسی مانند «تفسیر موضوعی قرآن کریم» برای دانشجوی شیمی و زیست و ...، کفایت نمی‌کند که فارغ‌التحصیل دکتری باید بعد از اخذ مدرک مجددا منابعی را مطالعه کند و آزمون مصاحبه بدهد؟ طبعا دانشگاه از حوزه در تفسیر قوی‌تر است، همانگونه که حوزه در فقه و اصول از دانشگاه قوی‌تر است. پس چرا حوزه باید مجوز تدریس به دانشگاه بدهد؟

در ادامه گزارش به سوی شبهات و نقد‌هایی که چند نفر از دانش‌آموختگان رشته الهیات آن را مطرح کردند اشاره می‌کنیم؛ از جمله اینکه مکان تدریس فضای دانشگاه است که با فضای حوزه متفاوت است، لذا با پذیرش ضرورت اعطای مجوز، سؤال این است که چرا نباید این کار توسط تیم دانشگاهی انجام شود؟ مگر حوزه فضا و سبک دانشجویی را درک کرده است؟ آیا اساسا یک فارغ‌التحصیل مقطع دکتری با جو دانشگاه بیشتر آشنا است یا یک طلبه که این فضا را یا ندیده و یا کمتر دیده است؟

یکی دیگر از دانش‌آموختگان می‌گویند که ممنوعیت جذب دانش‌آموختگان دکتری علوم قرآن و حدیث برای تدریس در دروس معارفی دانشگاه‌ها تلویحا توان علمی دانش آموخته دکترای تخصصی علوم قرآن و حدیث برای تدریس دو واحد روش تفسیر قرآن را هم زیر سوال می‌برد؛ اگر این چنین است چرا تصمیم‌سازان اصرار دارند که در این رشته دانشجوی دکتری و یا حتی ارشد جذب شود؟ چرا باید سرمایه و بیت‌المال برای دانشجویی صرف شود که نتیجتا توانایی تدریس دو واحد درس معارف عمومی به دانشجویان رشته دیگر را هم ندارد؟

البته در این زمینه پاسخ‌هایی هم داده شده است؛ مثلا عده‌ای مطرح می‌کنند که با این کار وحدت حوزه و دانشگاه تقویت می‌شود؛ اما آیا وحدت حوزه و دانشگاه به معنای تدریس حوزویان در دانشگاه است و از جهتی دانشگاهیان امکان تدریس در حوزه را نباید داشته باشند؟ آیا صرف اینکه یک حوزوی به داخل دانشگاه آمد وحدت ایجاد می‌شود؟ آیا اگر ما به علم قید دین را اضافه کنیم علم، دینی می‌شود؟ یا نیازمند ارائه دلیل است که به قول ملاصدرا «نحن ابناء الدلیل نمیل معه حیث ما یمیل». چرا برخی از جهت علمی و اخلاقی، دانشگاه را ضعیف قلمداد می‌کند؟

اگرچه چند وقتی است که جذب حق‌التدریسی رشته معارف متوقف شده است، دغدغه دیگری که برخی از دانش‌آموختگان مجرد مطرح می‌کنند این است که آیا در شرایط فعلی و برای تدریس ساعتی ۱۰ تومان (میانگین) شرط تاهل برای آقایان اقدامی منطقی است؟ چرا پیش از این شرط تاهل برای خواهران گذاشته شد و چرا در مصاحبه‌ها از عدم ازدواج دختر خانم سؤال می‌شود؟ این در حالی است که اساتید مجرد در رشته‌های مختلف تدریس می‌کنند و حتی بالاتر راهنمایی یک خانم دانشجو برای رساله را می‌پذیرد و برعکس. آیا افراد متاهل در ورطه فساد نیستند؟ مبنای این قانون از کجاست؟

مسئله دیگری که به آن اشاره می‌شود این است که آیا پذیرش نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر و همچنین اثرگذاری تدریس دروس معارف در دانشگاه (در شرایط کنونی) از یک فرد دانشگاهی بیشتر است یا یک فرد حوزوی؟ جوان امروز کدام را بیشتر برمی‌تابد؟ چرا برخی بدون امتحان جامع و یا حتی با مدرک ارشد می‌توانند تدریس کنند، اما عمده دانشجویان خیر. چرا دانشجویان مدرسی پس از دکتری نیازی به مصاحبه ندارند، اما رشته‌های دیگر باید در آزمون شرکت کنند. آیا دانشگاه خانه دانشگاهیان نیست؟

برخی از شرکت‌کنندگان در مصاحبه این شبهه را مطرح می‌کنند که در مصاحبه‌های علمی دانشجویان مصاحبه سنگین‌تر و سخت‌تری نسبت به حوزویان گرفته می‌شود؛ همچنین می‌پرسند چرا این منابع باید برای آزمون مطالعه شود و بر اساس کدام ارزیابی این منابع معرفی شده است؟ مگر منابع کنکور ارشد و دکتری کفایت نمی‌کند؟ این‌ها سؤالاتی که در ذهن بسیاری از دانش‌آموختگان دکتری «قدم آهسته» می‌روند و جوابی نیز برای آن نمی‌یابند. خبرگزاری ایکنا برای پاسخ‌گویی به این دغدغه فارغ‌التحصیلان رشته علوم قرآن و حدیث موضوع را از مسئولان ذی‌ربط پیگیری می‌کند.

منبع: