به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا، دفاع، مفهومی قرآنی و یکی از ارکان حفظ و بقای جامعه بشری محسوب میشود. التزام به این امر مقدس سبب ایجاد امنیت و رفاه عمومی میشود. اسلام بر دفاع و حفظ کیان اسلام و قرآن توصیه بسیار دارد و این مهم در ۸ سال رشادت از سوی مردم ایران همچون جامعه قرآنی به منصه ظهور رسید.
استقبال رزمندگان از دورههای آموزش قرآن در جبهه فقط محدود به ایثارگران و از جان گذشتگان ایران زمین است، شاید در هیچ جای دنیا سراغ نداشته باشیم که سربازان و مدافعان وطن در کنار جنگ و مبارزه با دشمن به مبانی اعتقادی به حدی معتقد باشند که در دوره تربیت مربی آموزش قرآن شرکت کنند و این امر تنها از عهده جوانان و نوجوانان این مرز و بوم ساخته است. گویی رزمندگان رسم عاشقی را به خوبی میدانستند.
ایکنا استان مرکزی، گوشهای از نقش جامعه قرآنی در دوران دفاع مقدس را از زبان ابوطالب شهسواری، مسئول واحد قرآن لشگر ۴۲ قدر اراک، پیشکسوت و چهره برتر قرآنی کشور به رشته تحریر درآورده است که در ادامه میخوانید:
بیشتر بخوانید:
شهسواری در ابتدای سخن یاد و خاطره تمامی شهدا، جانبازان، آزادگان، ایثارگران هشت سال دفاع مقدس را گرامیداشت و به آیه ۱۹۴ سوره مبارکه «بقره» که میفرماید: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ، ماههای حرام را در مقابل ماههای حرام قرار دهید، که اگر حرمت آن را نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است» استناد کرد.
وی در خصوص نحوه ورود به جبهه بیان کرد: در سالهای ۶۶ و ۶۷ از لشگر ۴۲ قدر اراک در مناطق جنگی حضور داشتم. قبل از اعزام به جبهه به عنوان معلم و قاری قرآن در اراک شناخته شده و با سپاه همکاری داشتم؛ ازاین رو به محض ورود به جبهه جذب عقیدتی سیاسی لشگر شده و به عنوان رئیس واحد قرآن و سوادآموزی انتخاب شدم.
فعالیتهای قرآنی جبهه
فعالیتهای قرآنی جبهه در دو بُعد آموزشی و مسابقات درون سازمانی لشگر همچون قرائت و حفظ انجام میشد. در این دوران سعی داشتم در همه قسمتهای عقیدتی سیاسی فعال و منشأ خیر باشم. در سازمان عقیدتی سیاسی واحدی تحت عنوان قرآن تعریف شده بود که از سوی مسئول مستقیم اداره میشد و وظایفی همچون ترویج، آموزش، برگزاری کلاس، تشویق رزمندگان، برگزاری مسابقات، برگزاری جلسات حفظ، تجوید، صوت و لحن، روخوانی و روانخوانی برعهده این واحد بود که بهترین شکل ممکن انجام میشد.
برگزاری دورهها در حوزه آموزش با جدیت بسیار برگزار میشد. نکات آموزشی در دوران دفاع مقدس فقط به مسائل رزمی و دفاعی محدود نمیشد، بلکه توجه به آموزههای قرآنی و توسعه این مهم از توجه خاصی از سوی مسئول عقیدتی سیاسی و فرمانده لشگر برخوردار بود، آن زمان عباس خدیمی مسئول عقیدتی سیاسی بود و قبل از ایشان نیز سیداحمد میرصادقی بود که به شهادت رسید.
اتفاقات خوب قرآنی در اوایل سال ۶۷
آقای خدیمی حمایت خوبی از واحد قرآن داشتند در ۶ ماهه اول سال ۶۷ موفقیتهای بسیار خوبی در حوزه قرآن داشتیم و اتفاقات بسیار خوب قرآنی شکل گرفت. به محض ورود رزمندگان جدیدالورود فرمهایی پر میشد و هریک هنر و تخصص خود را در فرم ذکر میکردند و با اطلاع از پیشینه آنان فعالان قرآنی به عقیدتی سیاسی و واحد قرآن معرفی میشدند. استاد سوارآبادی به محض ورود به جبهه جذب واحد قرآن شده و کلاسهای آموزشی از سوی ایشان برای رزمندگان برگزار شد.
گاه استقبال از فعالیتهای قرآنی در جبهه به حدی بودکه با کمبود مربی قرآن مواجه میشدیم، برای جبران این کمبود با حمایت آقای خدیمی ۲ دوره، دورههای تربیت مربی قرآن در مقر لشگر (کوت عبدالله در جنوب اهواز) برگزار شد. در این دوره افراد مخلص، پاک و با اخلاقی همچون جاسم خنیفری از عاشقان خط مقدم، سیدعباس حسینی و عباس رساله حضور داشتند که بعدها دورهها از سوی این افراد اداره میشد.
شهسواری دفترچه یادداشتی را نشان داد و در خصوص برگزاری مسابقات قرآن اینچنین گفت: برگزاری مسابقات از دیگر برنامههای در دستور کار بود. همانطور که گفتم از مسابقات و دورههای آموزش قرآن استقبال بسیار خوبی میشد و این امر در تجدید قوا و تجدید روحیه رزمندگان بسیار مؤثر بود. گام بین دو عملیات وقفهای ایجاد میشد که این زمان فرصت خوبی برای برگزاری کلاسهای آموزشی بود و رزمندگان با اشتیاق رسم عاشقی را به جا آوردند.
آموزش مقدماتی روخوانی و روانخوانی فقط بخشی از آموزش بود، پس از اتمام این دوره کلاسهای تجوید سطح یک و دو، صوت و لحن هم برگزار میشد. برای رزمندگان مسابقات درون سازمانی برگزار کرده و منتخبان در صبحگاه لشگر معرفی و مورد تشویق قرار میگرفتند و به آنلن هدایایی اعطا میشد و مرخصی یکی از تشویقهای فرمانده لشگر بود.
ماجرای مسابقات قرآن سال ۶۷
شهسواری در مورد مسابقات قرآن برونسازمانی با مشارکت سپاه و ارتش تشریح کرد: اردیبهشت سال ۶۷ مقارن با ۲۰ رمضان مسابقاتی جدی با مشارکت ۱۰۳ رزمنده قرآنی در سطح تمام یگانهای ارتش و سپاه در لشگر ۲۸ روحالله که متعلق به کمیته انقلاب اسلامی بود برگزار شد، از لشگر ما بنده و آقای غلامرضا خدیمی حضور داشتیم (البته بعدها نیروی انتظامی با ادغام سه حوزه نظامی ژاندارمری، کمیته و شهربانی تشکیل شد). این مسابقات توسط اساتید مطرح همچون حاجیشریف، حاج اسماعیلی، منصور رضوی، خرمیان داوری شد که در نهایت پس از سه روز مسابقه استاد شاه میوه، بوالحسنی به عنوان نفرات اول و دوم انتخاب شدند که جایزه نفر اول یک تلویزیون چهارده اینچ سیاه و سفید، نفر دوم سکه طلا و نفر سوم که نامش را در خاطر ندارم ضبط صوت دو باند بود. برخی از متسابقان به نحوه داوری و داوری جانبدارانه معترض بودند که استاد حاجی شریف گفت اگر بنا به جانبداری باشد باید جانب آقای دغاغله که میزبان ما بودند گرفته میشد در صورتیکه ایشان اصلا رتبهای کسب نکردند و بدین طریق همه قانع شدند که داوری در عین عدالت بوده است، در روز اختتامیه نیز آیتالله موسوی امام جمعه اهواز و مرحوم حجتالاسلام جَمی امام جمعه آبادان حضور داشتند.
بعد از این مسابقات، مسابقه حفظ سراسری برگزار شد و تمام لشگرها شرکت میکردند، این مسابقات در بیمارستان شهید بقایی اهواز برگزار شد و من از لشگر خودمان شرکتکننده بودم. داوران این مسابقات استاد خرمیان و استاد پرهیزگار بودند و بنده موفق شدم رتبه اول را به صورت مشترک با شرکتکنندهای از لشگر ۱۴ امام حسین(ع) اصفهان کسب کنیم. جایزه من در این مسابقه یک دوره ۲۷ جلدی مجمعالبیان، یک ساعت مچی و کالای خانگی بود. فرمانده لشگر به من گفت هدیه بزرگتر بماند برای وقتی دیگر.
مرداد سال ۶۷ پایان جنگ ایران و عراق است، پس از اینکه ایران در ۲۷ تیر ماه قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و جنگ را پایان یافته اعلام کرد، عراق این اقدام را نشانه ضعف ایران دانست و مجدد برای گرفتن بخشی از جنوب و غرب کشور حمله کرد. صدام قصد داشت با این اقدام در میز مذاکره دستش پر باشد تا از ایران امتیاز لازم را کسب کند. ابتدا موفق شد بخشی از خوزستان و غرب کشور را تصرف و تعدادی از رزمندگان را اسیر کند، اگر هوشیاری فرمانده یگان نبود ما هم در یکی از این حملات که عراق تا دویست متری ما رسیده بود اسیر یا شهید شده بودیم. فرمانده ما(آقای ولییی) به دلیل عدم تجهیزات دستور جابه جایی داد و به کوت عبدالله در جنوب اهواز رفتیم، شاید دلیل کُند پیش آمدن عراق خوف از تله تاکتیکی ایران بود و به همین دلیل وارد شهر نشده و در بیرون شهر ماندند.
شایعه شهادت یا اسارت
چند روز پس از اعزام مردم و سازماندهی آنان و با حضور لشگر ۲۵ کربلای مازندران، عملیات عقب راندن عراقیها آغاز شد و همین امر باعث شد تا عراقیها عقب نشینی کنند و همین امر باعث شد تا آتشبس را بپذیرد. فرماندهان لشگر ۴۲ قدر اراک تصمیم گرفتند از مجاهدان این عملیات با اعزام به مشهد مقدس تقدیر کند و همراه بودن با ۲۰ رزمنده جایزه بزرگ من بود. حکمی برای من صادر شد، حدود یک هفته زمان برد تا توانستم افراد را که هریک در منطقه جنگی به ویژه خط مقدم شلمچه بودند آزاد و جمعآوری کنم. خواستند تشویقم کنند، اما در واقع مسئولیت سنگینی را به من محول کردند. حدود ۷۰ روز بود که به علت عملیات مرخصی نرفته بودم و تلفن نزده بودم و نامه و تلگرافی هم ارسال نکرده بودم و همین امر شایعات مبتنی بر شهادت و یا اسارت مرا قوت داده بود. حسنرضا برادرم برای پیدا کردن من به جبهه آمده بود ، یک روز وقتی از شلمچه که برای آزاد کردن افراد اعزامی به مشهد رفته بودم به کوت عبدالله بازگشتم دژبانی گفت: برادرت به نام حسن امروز آمده لشگر و سراغ شما را میگرفت، تعجب کردم و گفتم اشتباه میکنی برادرم اینجا را بلد نیست، او دانشآموز است، گفت اشتباه نمیکنم من خبر سلامتی شما را به او دادم و گفتم غروب بازمیگردی و الان داخل پاگان منتظر شماست، برادرم را دیدم و گفت بیخبر بودیم و شایعه اسیر و یا شهید شدنت زیاد بود.
کاروان ۲۰ نفره آماده سفر ۱۴ روزه به مشهد مقدس شد، آن زمان ۲۵ هزار تومان تنخواه از مالی گرفته بودیم که حدود ۱۲ هزار تومان آن را بازگرداندم و اسناد و فاکتورهای خرید همه در دفترم موجود است. همه تعجب میکنند مگر میشود با این مقدار به سفر رفت، فصل تابستان بود و من بیشتر وقتها برای آنان نان، انگور و خربزه تهیه میکردم و یا املت درست میکردم و آنان هم اعتراض نداشتند، البته بعضیها به شوخی میگفتند: آقای شهسواری خیلی ولخرجی نکن بدعادت میشویم و من در جواب میگفتم در حال جنگ هستیم و باید صرفهجویی کرد.
وی در بخشی از سخنان خود به تلاوت و جزءخوانی در ماه مبارک رمضان نیز اشاره کرد و افزود: در آن دوران نوجوانان خوب و بااستعدادی همچون شهیدان مجید نوری و علیمحمد محمودی داشتیم که تلاوتشان برای همیشه در ذهنم به یادگار مانده است. یادم میآید مسابقات دانشآموزان بود و بنده، استاد صابرینسب، محمدی و سوارآبادی داور بودیم همه انتظار داشتیم با توجه به استعداد شهید محمودی او نفراول شود که هنگام تلاوت آیات ابتدایی سوره «مائده» کلمه «مازکیّتم» را «مازکیِتم» تلاوت کرد و همین اشتباه اعرابی باعث شد دوم شد، وقتی دوستش پایان تلاوت به او تذکر داد، من نگاهش میکردم که دو دستی بر سر خودش زد و ایشان دو ماه بعد از آن به شهادت رسید. حسنرضا شهسواری و آقای پورعطار از قاریان خوبی هستند که پس از دوران دفاع مقدس قرائت خود را ارتقا دادند.
برگزاری مسابقه نهجالبلاغه بدون داشتن کتاب
این پیشکسوت قرآن در خصوص کمبودها درحوزه آموزش قرآن اظهار کرد: اسم کمبود آوردید یاد مسابقه نهجالبلاغه افتادم. وقتی استقبال از مسابقات قرآن را دیدیم، مسئول عقیدتی سیاسی پیشنهاد برگزاری مسابقه نهجالبلاغه را داد. فراخوان برگزاری، زمان و مشخصه نامه، حکمت و کلمات قصار مشخص شد، پس از پخش فراخوان تازه متوجه شدیم نهجالبلاغه نداریم، تمام اهواز و چهار شهر شوش، اندیمشک، دزفول و مسجد سلیمان را گشتم حدود ۱۰ جلد پیدا نکردم، آقای خدیمی مرا به قم مأمور کرد و از این شهر هم آن زمان نتوانستم مقدار لازم ۷۰ جلد را تهیه کنم به ناچار به تهران رفته، کتابها را تهیه و به جنوب بردم. آن زمان امکانات مثل الان نبود هرچند حمایتها جدی بود، اما مردم کتاب قرآن و نهجالبلاغه اهدا میکردند و اقلام بیشتر خوراکی و پوشاک بود، قطعا با کمبودهایی همچون کتاب، کاغذ و قلم مواجه بودیم.
ناگفتههای دفاع مقدس
فقط بخشی از فعالیتهای قرآنی تا جاییکه حضور داشتم و از نزدیک مشاهده کردم را بازگو کردم، قطعاً دوستان دیگر حرفهای بهتری برای گفتن دارند، تقریبا نمیدانم تا چه حد از حرفها گفته شده است، شاید برخی از اساتید قرآن به شهادت رسیده و تمام خاطرات و تجربیات را با خود بردند، بعید میدانم با توجه به گستردگی فعالیتها و گستردگی مناطق جنگی تمام ابعاد و زوایای فعالیتهای قرآنی جبهه بازگو شده باشد. باید افراد با دقت شناسایی شوند تعدادی از این حماسهآفرینان گمنام هستند که میتوانند منابع خوبی از اطلاعات داشتند.
وی در مورد کلاسهای سوادآموزی تصریح کرد: برخی از رزمندگان که تا مقاطع پنجم ابتدایی و سوم راهنمایی تحصیلات داشتند در این مدت توانستند ادامه تحصیل دهد. با استفاده از مربیان و معلمان اعزامی به جبهه این امر تحقق پیدا میکرد. افرادی هم که بیسواد مطلق بودند در این مدت توانستند خواندن و نوشتن را بیاموزند. در واقع جبهه مکانی برای تکامل بود. درس، عبادت، تلاوت قرآن، جهاد و تحصیل همه در کنار هم قرار داشت.
فقط یک عکس از دوران جبهه دارم. روزی دوستان سپاه برای من برنامه داشتند، مرا مرتب کردند تا از من عکسی بگیرند، استنباط خودم این است که دوستان گمان میکردند من شهید میشوم. عکس را از آنان گرفتم و گفتم: عکس را نگه میدارم هرچند فکر کنم آرزو به دل میمانید و من توفیق شهادت پیدا نمیکنم، اگر شهید شدم که شما از آن استفاده کنید و اگر هم شهید نشدم برای خودم باشد.
دوران دفاع مقدس پر از خاطراتی است که برای همه ما خواندنی و شنیدنی است، شاید پرونده دفاع مقدس در سال ۶۷ بسته شده باشد، اما پرونده مجاهدت، ایثار، شجاعت، شهادتطلبی باز است و جوانان این مرز و بوم برای حراست از وجب به وجب بلاد اسلامی آماده خدمت هستند و بدون هیچگونه چشمداشتی به عنوان سربازان مدافع حرم حضور دارند.
منبع:
مبشرین|پایگاه خبر قرآنی و معارف اسلامی
لینک مستقیم :
http://mobasherin.ir/shownews.aspx?id=56842