جمعه 10 فروردین سال 1403 Fri, 29 Mar 2024 01:11:54 GMT
کد خبر : 47817       تاریخ : 1398/10/02 10:13:25
روحانیت در ارتباط با مردم جذاب می‌شود نه با استادیوم رفتن!

روحانیت در ارتباط با مردم جذاب می‌شود نه با استادیوم رفتن!

حجت‌الاسلام علوی تهرانی گفت: صِرف باز بودن در مسجد ارزشی ندارد. مسجد باید در شرایط کنونی کارآفرین باشد. اگر بتوانیم در شئون زندگی مردم، راه نشان دهیم، آنها به مسجد مراجعه می‌کنند. در این صورت باید در مسجد همیشه باز باشد.

حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی متولد سال ۱۳۴۷ است. وی فرزند مرحوم آیت الله سیدمحمدرضا علوی تهرانی از علمای مطرح تهران است که با حضور در مسجد حضرت امیر (ع) و تأسیس مکتب حضرت امیر (ع)، منشأ خیرات بسیاری شد. بعد از رحلت ایشان در سال ۱۳۷۵ هجری شمسی، فرزندش محمدباقر به توصیه علما و مراجع عظام تقلید از قم راهی تهران می‌شود و امامت جماعت مسجد حضرت امیر (ع) را عهده‌دار می‌شود. وی در این مسجد به اجرای برنامه‌های متفاوتی می‌پردازد که یکی از آن‌ها تأسیس بنیاد فارِس‌المؤمنین (ع) است که در این قالب در بخش‌های مختلفی به خدمت‌رسانی به مردم مشغول می‌شود. حجت‌الاسلام علوی تهرانی همچنین از سخنرانان معروف تهران است که مجالس سخنرانی وی با استقبال پرشور مردم مواجه است. ساعاتی را مهمان ایشان در دفترش در حسینیه آیت‌الله علوی تهرانی بودیم و در گفت‌وگویی به موضوعات مختلفی اعم از وظایف امام جماعت طراز اسلام، نحوه جذب مردم به مساجد، چگونگی جذاب‌تر شدن منبر و ... پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:معنویتی که به معنای التزام به واجبات است، کاهش نیافته است

امروز به دلیل تغییرات ایجاد شده در دنیا و سبک زندگی‌ انسان‌ها، افراد مجبور به دو شیفت کار کردن و یا کار توامان زن و مرد هستند، شاهدیم مردم در این همه گرفتاری‌های اجتناب‌ناپذیر روزمره، مساجد را خالی گذاشتند و صرفاً این مکان مقدس به جایگاهی برای سالمندان و بازنشستگان تبدیل شده است و کمتر شاهد حضور مستمر جوانان هستیم، این امر نشانه‌ای از کاهش معنویت در جامعه است؟

آنچه در زندگی انسان مورد اهمیت است که جهت زندگی او را مشخص می‌کند، تفکر انسان است. تعالیم دینی، دائماً جهت زندگی را به سمت خدا، آخرت و خوبی‌ها قرار می‌دهد و این همان معنویت است. یکی از محافلی که این معنویت را رقم می‌زند، مسجد است. بنابراین در مسیر معنویت، اول باید به تفکر انسان که جهت زندگی را مشخص می‌کند و سپس به محفل به‌دست آمدن آن که مسجد است، توجه کرد.

مشغله‌های امروز زندگی انسان برمبنای همان تفکر شکل می‌گیرد. اگر در تفکر انسان معنویت جایی داشته باشد، برای حضور در مسجد و کسب آن، برنامه‌ریزی می‌کند اما اگر جایی نداشته باشد، برنامه‌ریزی هم ندارد. دستاورد مسجد برای افراد باید مورد توجه باشد یعنی صرفاً نباید مسجد محلی برای نماز خواندن باشد بلکه باید بهره‌ای فراتر داشته باشد که در این صورت رجوع افراد نیز بیشتر خواهد شد.

برای افزایش معنویت در زندگی مردم و جامعه، ابتدا باید تفکر را تغییر داد. تعالیم رهبران آسمانی نیز برهمین اساس است که می‌فرمایند زندگی روزمره خود را به چند بخش تقسیم کنید و یک بخش از زندگی را به معالم دین و تعالی و پیشرفت خود قرار دهید. همگی این‌ها نیازمند منبع تعلیمی است و انسان باید جایگاهی را پیدا کند تا بتواند از آن استفاده کند.این بیان دو وجه دارد اول اینکه انسان می‌گوید من آن جایگاه و زمان را اختصاص نمی‌دهم زیرا برایم اهمیتی ندارد یا دوم می‌گوید این زمان را اختصاص می‌دهم اما کجا باید به‌دنبال آن باشم. مساجد در این زمینه باید کمک‌کننده باشند، مسجد اگر در سطح نمازخانه باشد، تنها افرادی که می‌توانند اول وقت بیایند، در آن حاضر می‌شوند و اگر از سایر اصناف بیایند، ممکن است در آن زمان وقت خالی داشته باشند اما حضور آنان، دائمی نیست. مثلا یک دانشجو هم ممکن است، نماز اول وقت خود را در یک مسجد بخواند اما تنها در روزهای شنبه و دوشنبه، زیرا تنها در آن زمان کلاس ندارد. لذا نمی‌توان گفت جامعه ما امروز با معنویت و حضور در مسجد بیگانه است.

معنویتی که به معنای الزام به کمال و پیشرفت است، کمتر در جامعه دیده می‌شود

این بیگانه نبودن افراد با حضور در مسجد، نشانه‌ای از عدم کاهش معنویت است؟

اگر معنویت را صرفاً به نماز خواندن بدانیم باید بگوییم که کاهش نیافته است زیرا اگر واقع‌گرایانه بنگریم، در جامعه طیفی نماز می‌خوانند و طیفی هم نماز نمی‌خوانند. افراد نمازخوان الزاماً نماز را در مسجد نمی‌خوانند لذا نمی‌توان گفت معنویت این افراد کاهش یافته است.

معنویت اگر به معنای آن باشد که فرد تقید به بخشی از احکام دین داشته باشد، از این منظر هم معنویت در جامعه وجود دارد اما اگر معنویت به معنای الزام به کمال و پیشرفت باشد، متأسفانه کمتر در جامعه دیده می‌شود اما الزام به انجام واجبات و ظواهر آن در جامعه وجود دارد.

باز بودن در مساجد برای ارائه طریق در زندگی مردم ارزشمند است

یکی از مواردی که درخصوص جذب مردم به مسجد اشاره داشتید، ارتقای سطح فعالیت‌ها و بهره‌ها از مسجد است، در زمان صدر اسلام شاهد بودیم پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) تمام امور حکومتی، قضایی و اجتماعی خود را در مسجد اجرایی می‌کردند، گسیل چنین اقداماتی به مسجد، برای باز بودن در آن‌ها به روی مردم، امروز هم می‌تواند راهگشا باشد؟

صرف باز بودن در مسجد به روی مردم، ارزش خاصی ندارد، اینکه در مساجد باز باشد اما جزء سه وعده اقامه نماز برنامه دیگری نداشته باشد، چه ارزشی دارد؟ باز بودن در مساجد برای ارائه طریق در زندگی مردم ارزشمند است.

باز بودن در مسجد نیازمند مهیا بودن امکانات است. آیا می‌توان در مسجد را برای مدت زیادی باز نگه داشت؟ زیرا این باز بودن در، هزینه بردار است. درست است که در مسجد کار خدایی و الهی انجام می‌شود اما نیازمند اسباب و شئوناتی است که یکی از آنها خادم است. شاید برخی از مردم گلایه داشته باشند که چرا در مساجد بسته است من از باب امکان آن، در حال بحث هستم. به‌طورمثال برای باز بودن در مسجد تنها نمی‌توان به یک خادم بسنده کرد بلکه نیاز به حضور خادمین متعدد در دو یا سه شیفت زمانی است. بعد برای هر کدام باید حقوقی مدنظر قرار گیرد. مساجد کشور غالباً از لحاظ منبع درآمدی در مضیقه هستند. نباید صرفاً با مشاهده برخی مساجد که برخودار از منابع برگزاری مراسم ختم هستند یا دارای رقبات و موقوفات هستند، نظر داد زیرا همه مساجد مانند آن‌ها نیستند و چنین درآمدی ندارند. نمی‌توان خادم را تنها با رویکرد عاشق به حضرت حق بودن و فی سبیل‌الله بودن اداره کرد زیرا این نگرش در نیت است و باید خدمات او را هم جبران کنیم. زمانی که این درآمد وجود نداشته باشد، نمی‌توان کاری کرد.ارائه صحیح معارف دین در مساجد موجب حضور مردم است

حال برای بازبودن در مساجد با این شرایط فعلی چه باید کرد؟ اولاً مانند صدر اسلام نمی‌توان تمام امور را در مسجد انجام داد زیرا مملکت دارای دولت و سازمان‌ها و نهادهای زیرمجموعه است که امور در این نهادها در حال انجام است اما برای باز بودن در مساجد، می‌توان به ارائه معارف دین پرداخت تا مردم رجوع کنند. می‌توان گفت امروز در کمتر جایی معارف دین به درستی ارائه می‌شود و اگر مردم جایی را پیدا کنند، رجوع می‌کنند. زمانی در مسجد حضرت امیر (ع) مباحثی پیرامون اصول اعتقادات و مباحث معرفت دینی در سطح تخصصی ارائه می‌کردم که با استقبال مردم مواجه شده بود.

اگر در مسجد بتوانیم در شئون زندگی مردم، ارائه طریق کنیم، مردم مراجعه خواهند کرد در این صورت قطعاً لازم است در مسجد در زمان‌های مورد نظر باز باشد. بخش‌های دیگری از شئون زندگی مردم معنویات، سلوک، اخلاق و تربیت، مشاوره حقوقی و ... است که اگر این موارد در مسجد وجود داشته باشد، نیازمند باز بودن در خواهیم بود اما این موارد کمتر وجود دارد.

روزانه حدود ۶ ساعت به گفتگو با مردم می‌پردازم

به صورت عینی و الگویی شما امام جماعتی هستید که زودتر از زمان نماز در مسجد حاضر می‌شوید و ساعاتی را با مردم به گفت‌وگو می‌نشینید و برنامه‌های دیگری نیز در این راستا دارید، با تعریف این اقدامات، به وظایف یک امام جماعت طراز در اسلام، اشاره‌ای داشته باشید؟

من در کنار مسجد مجموعه‌ای عام‌المنفعه را برای مدیریت کار مسجد و پاسخگویی به نیازها به صورت شفاف به نام «بنیاد فارِس المؤمنین (ع)» تاسیس کرده‌ام که در این قالب، در روز زمان‌هایی که بحث‌های علمی نداشته باشم، به حدود ۶ نفر مشاوره در زمینه‌های نظام تربیتی خانواده، مشاوره ازدواج، پاسخ به پرسش‌ها در مبانی دینی و ... ارائه می‌کنم و حتی افراد را به موسسات مختلف نیز ارجاع می‌دهم زیرا گاهی افرادی به من مراجعه و موضوعی را مطرح می‌کنند که زمینه تخصصی بنده نیست لذا افراد را به مجموعه‌هایی که می‌شناسم ارجاع می‌دهم.می‌توانم بگویم روزانه حدود ۶ ساعت برای این موضوع زمان صرف می‌کنم، باید بدانیم که اگر برنامه باشد مراجعه خواهیم داشت البته این برنامه را در حال حاضر در صحن مسجد انجام نمی‌دهم زیرا در این صورت زمان و فضا را نمی‌توان مدیریت کرد.

جاری کردن خطبه عقد در مناسبت‌های مذهبی در مسجد حضرت امیر (ع)

در مناسبت‌های اعیاد دینی که ایام شادی اهل بیت (ع) است ما خطبه عقد زوج‌های جوان را از باب میمنت و تبرّک آن جاری می‌کنیم. امسال در سالروز ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت امیرالمومنین (ع) شاید حدود ۲۰ خطبه عقد قرائت کردم. البته در مناسبت‌های دیگر هم تعداد آن کم نیست.

حضور با لباس روحانیت در برخی مکان‌ها مثل استادیوم فوتبال جو زدگی است

یکی از راه‌ها برای جذب افراد به مساجد برقراری ارتباط صمیمی امام جماعت با افراد است، یک روحانی چگونه می‌تواند به مردم نزدیک شود و موجب جذب آنان به مسجد شود؟ آیا موافق اقداماتی مثل حضور افراد با لباس روحانیت در استادیوم‌های فوتبال یا دیگر اقدامات با این لباس مقدس هستید؟

معتقدم جو زدگی اقدامی است که کار تربیتی را خراب می‌کند، اینکه من را جو بگیرد و در استادیوم با بچه‌ها حاضر شوم تاثیر و جاذبه‌ای ندارد، ممکن است اقدام بدیع و نویی باشد اما این را به سایر رفقای این حوزه بگویم، هر چیز نو و بدیعی، جاذبه ندارد.

درس تربیتی پیامبر(ص) با روحانیون و مبلغان دین

چرا ما در بعد تربیتی از تجربیات بزرگترین مربی عالم استفاده نمی‌کنیم؟ آیا مورد اضافه‌ و بیشتری از عملکرد این مربی بزرگ وجود دارد؟ خداوند به پیامبر (ص) فرمود: اگر تو غلیظ القلب بودی، مردم از کنار تو دور می‌شدند، اینکه مردم جذب تو می‌شوند، برای آن است که تو مهربان هستی. بنابراین اولین خصوصیت یک مربی، مهربان بودن است.خصوصیت دوم آن است که یک مربی باید «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم» باشد یعنی رنج دیگران برایش سخت باشد. یعنی اگر فردی در زندگی زناشویی‌اش دعوا و درگیری دارد باید برای امام جماعت سخت باشد، اینکه خانواده‌ای به او مراجعه کند و بگوید جوانش تا ۲۴ سالگی نماز می‌خواند ولی حالا نماز نمی‌خواند، باید برایش سخت باشد.

خصوصیت سوم آن است که «حَریصٌ عَلَیکُم» باشد یعنی برای رفع این مشکلات مردم حریص باشد و ولع داشته باشد. برخورداری این سه خصوصیت موضوع را حل می‌کند و نیازی به فوتبال بازی کردن و استادیوم رفتن روحانی نیست.

روحانی اگر بخواهد با فوتبال جوانان را جذب کند، بارسلونا این کار را بهتر انجام می‌دهد!

البته من نفی نمی‌کنم که یک روحانی فوتبال بازی کند، ممکن است یک روحانی در سن جوانی ۲۵ تا ۳۰ باشد، دلش بخواهد فوتبال بازی کند، مشکلی ندارد اما نباید تصور کند که با فوتبال می‌تواند جوانان را جذب کند زیرا این کار را بارسلونا کرده است و اگر قرار باشد با این عمل جذب کند باید در حد آنها باشد که اینگونه نیست.

جذب مردم به دین با ادا در آوردن انجام نمی‌شود

روحانیت باید نحوه جذب مردم را به سمت دین عوض کنند، داستان جذب مردم با واقعی بودن محقق می‌شود نه ادا درآوردن. باید دل روحانی برای مردم بسوزد، با اخلاق می‌توان مردم را جذب کرد.

گاهی که تلویزیون بازی‌های فوتبال بزرگ دنیا را نشان می‌دهد که جمعیت بسیاری در استادیوم در حال مشاهده هستند، با خودم این فکر را می‌کنم که اگر بنا باشد در این بازی ۵ دقیقه من سخنرانی داشته باشم، چه باید بگویم که آن‌ها را جذب کنم؟ چه بگویم تا این افراد با آن میزان اشتیاق برای تماشای بازی را جذب کنم؟ نه با این هدف که تغییر کنند بلکه حداقل توجهی به دین داشته باشند. نباید اینگونه تصور کرد با حضور در هر محفلی می‌توان جاذبه ایجاد کرد البته در همان محفل نیز با مهربانی می‌توان جاذبه ایجاد کرد. افراد باید از بازیگری دوری کنند زیرا مردم تشخیص می‌دهند که چه فردی بازی در‌می‌آورد و یا واقعا مهربان است.روحانی باید پای حرف دل مردم بنشیند، شاید در بسیاری از مواقع نتواند راه‌حلی برای مشکل پیدا کند زیرا همه منابع و علم خدا در اختیار روحانیت نیست و نفوذ لازم را هم ندارند که بتواند اثرگذار باشند اما مشاهده کردم همین که روحانی حرف مردم را بشنود و سنگ صبور مردم باشد، براساس آیه قرآن « أُذُنُ خَیْرٍ‌ لَّکُمْ ؛‌ گوش خوبى براى شماست» موجب لذت و آرامش او می‌شود و تمام دغدغه‌های خود را فراموش می‌کند زیرا روحانی برای او دل سوزانده است. شاید عده‌ای بگویند ما ترحم نمی‌خواهیم، متاسفانه با واژه «ترحم» در کشور بازی کرده‌اند که جنبه منفی گرفته است در صورتی که اگر صادقانه به مردم مهربانی کنیم، مردم خریدار هستند، یک روحانی چگونه می‌تواند صادقانه مهربانی کند؟ همین که سختی مردم برای او سخت و نگران کننده باشد لذا زمانی که نگران باشد برای مردم زمان می‌گذارد.

مسجد باید مأمن و پایگاهی برای تغییر دنیای مردم باشد و طعم دین را در دنیای مردم بچشاند

اشاره‌ای به بنیاد فارِس المومنین (ع) که در کنار مسجد حضرت امیر (ع) ایجاد کرده‌اید، داشتید، این مرکز با چه اهدافی تاسیس شده است و به چه فعالیت‌هایی می‌پردازد؟

معتقدم مسجد نباید تنها محلی برای آخرت افراد باشد، بلکه مسجد طراز در هزاره سوم، باید مأمن، پایگاه و محلی باشد که بتواند دنیای مردم را تغییر دهد و طعم دین را دنیا مردم بچشاند، بخشی از دنیای امروز مردم، قرض‌الحسنه است. در هردوره‌ای از پادشاهی در این مملکت از دوران صفویه به بعد، در کنار بازار، مسجد و حوزه علمیه وجود داشته است، چرا؟ به این دلیل که وحدت میان بازار، حوزه علمیه و مسجد مشکل‌گشای مردم است اما امروز این وحدت را از بین برده‌اند. متاسفانه ذائقه متمولین را امروزه به سمتی تغییر داده‌اند که روحانی تنها مانده است، خیرین امروز تنها کار انجام می‌دهد، به کار خیر هم مشغول هستند اما به نام دین تمام نمی شود. گاهی خیرین مشکل مردم را حل می‌کنند اما این مهم در ذهن مردم شکل نمی‌گیرد که دین یا مسجد مشکل من را حل کرد و این خبطی است که رخ داده است. برخی روحانیون تلاش‌هایی دارند اما نمی‌توانند کاری انجام دهند.

برگزاری نماز جماعت در مسجد هزینه ندارد اما کار کردن برای مردم، درآمد می‌خواهد

در این مسجد ما درآمدی برای کارهایی که مدنظر داریم، وجود ندارد، درآمد برای نماز خواندن مدنظر من نیست زیرا در مسجد را برای نماز، باز کردن هزینه‌ای ندارد، برق و آب مسجد رایگان است، مالیات هم نداریم بنابراین پولی نیاز نیست اما اگر بخواهیم کار انجام دهیم و مردم را تحت پوشش قرار دهیم، نیازمند درآمد است.

یکی از کارهای بنیاد فارِس المؤمنین (ع) تکریم است که به صورت قرض‌الحسنه مشکلات مردم را برطرف می‌کند که در این راستا مردم می‌گویند این مسجد به ما قرض داد، برویم ببینیم چه حرف‌هایی در آن مطرح می‌شود و این‌ها همگی برگرفته از شخصیت ائمه اطهار (ع) است که شبانه ارزاق مردم را بردوش می‌گرفتند و به کمک آنها می‌رفتند و در روز هم پاسخگوی مردم و برنامه‌ریزی برای حرکت آنان در مسیر دین بودند. اما یک دست صدا ندارد و باید متمولین در کنار مسجد باشند.

مسجد در شرایط امروزی باید کارآفرین باشد

بنیاد فارِس در عرصه تکریم به فعالیت‌های خیریه‌، قرض‌الحسنه، کارآفرینی و مسلح کردن افراد به مهارت‌ها می‌پردازد البته هنوز جای کار دارد. معتقدم مسجد هم در شرایط امروزی باید کارآفرین باشند البته به‌صورت علمی زیرا روش سنتی پاسخگو نیست و مسجد باید از نیروهای متخصص جامعه استفاده کند که یکی از دلایل ایجاد این بنیاد، همین امر بود.

کمک مسجد حضرت امیر (ع) برای ازدواج جوانان

این بنیاد در عرصه دیگر به دنبال برآورده کردن نیازهای جامعه است که هنوز به‌صورت کامل محقق نشده است. به دنبال این هستیم تا برای زوج‌های جوان بستری را ایجاد کنیم که جشن ازدواج آن‌ها با حداقل هزینه‌ها برگزار شود. می‌خواهیم از ظرفیت خیرین استفاده کنیم. کسی ممکن است باغ یا محلی برای جشن داشته باشد یا خانه‌ای در مشهد داشته باشد یا امثال آن. به این صورت می‌توانیم برای کمک به امر برگزاری جشن ازدواج جوانان، سفر آنان به مشهد برای ماه عسل و کمک به تهیه منزل برای سال اول آنان، شرایط را فراهم آوریم. به این شکل جوانان می‌توانند خود را آماده کنند و از سال دوم وارد مسیر اصلی زندگی شوند.

حال فرض کنید اگر این زوج فرزند‌دار شود، فرزند خود را برای تربیت، به مسجد و سراغ روحانیت نمی‌فرستد؟ امروز در مساجد فقط گفته می‌شود به مسجد بیایید که آخرتی در پیش رویتان است. اما آن جوان می‌گوید من اکنون درگیر مشکلات خودم در این دنیا هستم لذا نمی تواند به آخرت بدرستی فکر کند. این یکی از مصادیقی است که می‌گویم هدفم کشاندن دین در دنیا و زندگی مردم است تا مشاهده کنند، دین مشکلات آن‌ها را مرتفع می‌کند.

برای مسجدی شدن افراد چه باید کرد؟

بخش دیگر فعالیت‌های این بنیاد در حوزه تعلیم و تبلیغ است. یک زمان جلسه‌ای برگزار شد که چه کنیم مردم به مساجد جذب شوند و در این راستا هم طرح‌هایی بیان شد، در آن جلسه گفتم اگر علم و عصمت و جایگاه امامت امیرالمؤمنین (ع) را کنار بگذاریم و ایشان را به‌عنوان یکی از اصحاب با دیگر صحابه مقایسه کنیم، تفاوت ایشان با دیگران چیست؟ تفاوت آن است که ایشان از کودکی در دامن پیامبر (ص) بودند. بنابراین ما برای مسجدی شدن افراد باید آنان را از کودکی با مسجد همراه کنیم یعنی مدرسه استاندارد تأسیس کنیم. هنوز خروجی طرح مسجد مدرسه مشخص نیست لذا نقدی نسبت به آن ندارم و نظاره‌گر هستیم تا خروجی مشخص شود اما صرف اتصال به مسجد نمره مثبت ندارد.رویکرد آموزش و پرورش برای آماده‌سازی افراد جهت ورود به دانشگاه خطاست

امروزه در مسیحیت، کاتولیک‌ها مدارسی تحت اشراف کلیسا دارند حال چرا ما در اسلام نداریم؟ رویکرد امروز آموزش و پرورش را قبول ندارم زیرا در این رویکرد، مدارس ما تنها به دنبال فرستادن دانش‌آموز به دانشگاه هستند درحالی که اگر در تمام اروپا و آمریکا جستجو کنیم، مدرسه‌ای مشاهده نمی‌شود که کودک را تربیت کند که به دانشگاه هاروارد، کمبریج، سوربن و ... برود بلکه آموزش‌ و پرورش آن‌ها رسالت مستقلی دارد.

من امروز براساس رسالت خود، نظام آموزشی تربیتی تحت عنوان «مرکز رشد» را به کمک اندیشمندان و صاحب نظران در دست تدوین دارم. این مرکز، یک دوره آموزشی تربیتی از ۳ سالگی تا ۲۱ سالگی است.

مرکز رشد هم‌اکنون برای سنین ۳ تا ۷ سال، به‌صورت مدون و طبق نظام برنامه‌ای پیش می‌رود و دائماً در حال ارزیابی و رصد است تا که اگر اشکالی هم دارد، برطرف شود. در مقاطع سنّی بعدی مرکز رشد، برای سنین ۸ تا ۱۲ سال و سنین ۱۳ تا ۱۷ سال نیز بصورت فوق برنامه در حال انجام است. زیرا هنوز به نتیجه قاطع نرسیده‌ام که باید مدرسه تاسیس کنم. شرایط تاسیس مدرسه با اوضاع فعلی کمی مشکل است. رویکرد ما در این مرکز، رشد در سه زمینه: «بینش و معرفت»، «دانش و مهارت» و «ورزش و سلامت» است.

بنیاد فارِس در زمینه تالیف و تدوین آثار دینی و مباحث مطرح در سطح جامعه نیز فعالیت دارد.

مردم خریدار چه سخنرانی‌هایی هستند؟

به موضوع منبر مساجد و هیأت‌ها هم بپردازیم. منبر اهل‌بیت (ع) موجب جذب حتی غیرمسلمان‌ها هم می‌شد. اما امروز منبرهای مجالس حتی برای هیأتی‌ها هم جاذبه ندارد. چرا منبرهای ما این‌گونه شده است؟

خداوند به پیامبر (ص) فرمود: «مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ؛ پیامبر وظیفه‌ای جز رساندن پیام ندارد» یعنی وظیفه ایشان رساندن پیام‌هاست اما اینکه مردم در اثر شنیدن این پیام‌ها ایمان بیاورند، برعهده خداوند است بنابراین تأثیرگذاری کار خداست اما یک مبلغ دین در این تاثیرگذاری چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟

جامعه امروز تغییر مشهودی پیدا کرده است و مردم برخلاف گذشته برای کسب ثواب به مجالس دینی و مذهبی نمی‌روند. زمانی مردم برای کسب ثواب به جلسه‌ای می‌رفتند و باسوادترین فرد در جمع، فردی ۵۰ ساله بود که زیارت عاشورا را حفظ بود اما امروز شرایط متفاوت است و کودک ۶ ساله می‌تواند حافظ کل قرآن باشد. بنابراین سخنران حداقل باید آیات را صحیح بخواند زیرا این کودک، صحیح آن را می‌داند. افراد امروز برای آموختن در مجالس، شرکت می‌کنند و اگر سخنران حرفی برای گفتن داشته باشد، مردم گوش می‌دهند.

حرف‌های سخنران می‌تواند بیان محفوظات باشد، یا بیان دانش باشد یا بیان یک بینش باشد. مردم خریدار آن دو مورد آخر هستند. بیان محفوظات، تکرار مکررات است. اگر منبری درباره غیبت صحبت کند، همه مردم درباره آن مطلب، آیه، داستان و روایت دارند و شنیده‌اند لذا اگر فرد برروی منبر بگوید غیبت بد است، تکرار است و در سطح محفوظات مستمع استفاده‌ای نمی‌کند. مردم اگر در جلسه اول مشاهده کنند که سخنران این نوع از مباحث را مطرح می‌کند، شرکت نمی‌کنند.

دانش ارائه شده برروی منبر باید فراتر از یک جستجوی اینترنتی باشد

امروزه با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی به اینترنت، اگر دانش سخنران برابر با دانش موجود در فضای اینترنت باشد، مستمع معطل نمی‌شود، پای رایانه خود می‌نشیند و آن را جستجو می‌کند و بهره می‌برد. بنابراین سخنران باید دانش برتر ایجاد کند.

در جامعه امروزی سخنران باید بینش و نگرش مخاطب را اصلاح کند یا تغییر بدهد. مثلا سخنران باید در بحث دوری از دنیا و گرایش به آخرت به این نکته بپردازد که گرایش به آخرت الزاماً به معنای انزوا و دوری از دنیا نیست بلکه تغییر در نگرش به دنیاست. این نکات خریدار دارد.

منبری باید با کف جامعه ارتباط داشته باشد

لازمه این‌گونه مباحث مطالعه فراوان و اطلاع از کف جامعه و ارتباط با آن است یعنی سخنران باید حداقل‌ها را بشناسد و بداند نیاز روز جامعه چیست، جوان چه انتظاری از دین دارد و چه موضوعی برای او بحران است یعنی سخنران ابتدا باید بحران جوانی را بشناسد و بعد هم آن را حل کند تا جوان پای منبرش بنشیند.

اگر انسان هر میزان عناوین علمی هم داشته باشد، نهایتاً می‌گویند آدم خوبی است اما کمکی به ما نمی‌کند بنابراین برای ارتقای منبرها، باید با جامعه مرتبط بود. سخنران نباید در فضای فکری خودش سخن بگوید و آنچه را که برای خودش مهم است برای دیگران هم مهم جلوه بدهد. سخنران باید بحران‌های معنوی جامعه را تشخیص دهد و برای حل و رفع آنان، راه‌حل پیشنهاد کند و این مستلزم مطالعه است و تکیه بر محفوظات نمی‌توان جامعه امروز را تربیت کرد.

در نهایت باید بدانیم امور دست خداوند است. اگر سخنرانی جلوه می‌کند کار خداست و برای این امر راهکاری وجود ندارد. البته خداوند هم بی‌سبب برای کسی جلوه قرار نمی‌دهد.

از لحظه لحظه زمانم برای تبلیغ استفاده می‌کنم

شما شخصاً برای منبر خود به طورمثال موضوع ماه محرم امسال که به بحث «امامت، روح غدیر» پرداختید، چگونه آماده می‌شوید و چه مقدمات و ابتکاراتی برای منبر در نظر می‌گیرید که جزو فنون شما برای جذب مستمع استفاده شود؟

من به این دلیل که نگاه تبلیغی تعلیمی دارم از لحظه لحظه زمان خود استفاده می‌کنم البته نه به این معنا که دائماً کتاب در دست داشته باشم یا دائماً مشغول درس باشم و زندگی را کنار گذاشته باشم. بلکه به این معنا که فکر می‌کنم. زمانی که با فردی صحبت می‌کنم شاید یک جمله او برای من تلنگر باشد و الهام بخش شود. بنابراین از لحظه لحظه حرکتم در جامعه استفاده می‌کنم. تقریباً برای سخنرانی محرم امسال که چه کاری انجام دهم و به این موضوع برسم و اینکه از کجا وارد آن بحث شوم، حدود ۴ ماه زمان صرف کردم.

هدف من احیای غدیر بود زیرا همواره در جامعه از احیای غدیر گفته می‌شود. در جلسه اول گفتم، آیا احیای غدیر فقط به معنای جشن گرفتن است؟ پیامبر(ص) زمانی که فرمودند، پیام غدیر را به دیگران برسانید هدفشان این بود که به دیگران گفته شود، جشن بگیرند؟ قطعا فقط این نبود. زمانی که وارد محتوا می‌شویم، مشهود است که موضوع امامت باید به دیگران منتقل شود و در این راستا به بیان شواهد می‌پردازم که این سیر تقریباً شکل سخنرانی محرم امسال بود. یعنی من از قبل برای سخنرانی خود طراحی انجام می‌دهم و اصطلاحا اتد می‌زنم و شماره‌بندی دارم که در جلسه اول چه مواردی مطرح شود و در جلسات بعدی هم چه نکاتی مطرح شود.

عمدتاً من برای محرم و ماه رمضان که فرصت بیشتری وجود دارد چند موضوع را مدنظر قرار می‌دهم و سپس به سراغ جمع‌آوری منابع و محتوا می‌روم که این فرایند در روزهای نزدیک به آن مناسبت شبانه‌روزی می‌شود، در حدی که خانواده گاهی می‌گویند، زمانی را بگذار تا ما شما را ببینیم!

این جمله که اگر کلام از دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند، نباید بهانه شود

به واسطه حضور در جلسات مختلف مساجد و هیأت‌ها مشاهده کردم که در زمان سخنرانی مجالس، مستمعین به ویژه جوانان خارج از فضای جلسه حضور دارند و با شروع برنامه مداح، وارد می‌شوند. دلیل این اتفاق را که جویا شدم، این حرف را بیان می‌کنند که سخنران خود به حرفی که می‌زند عمل نمی‌کند، آیا این گزاره را می‌پذیرید و آن را دلیلی برای کم‌رونق شدن شنوندگان برخی از منبرها می‌دانید؟

من این حرف را با این شدت قبول ندارم زیرا بخشی از این حرف بهانه است. مگر پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) عامل به حرف خود نبودند، پس چرا مردم گوش نمی‌دادند؟ همه عوامل گوش ندادن این نیست که سخنران عامل به حرف خود نیست. من با این مطلب مخالفم. درست است که می‌گویند: «کلام اگر از دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند» اما این نباید بهانه شود. البته در مواردی هم درست است. اما مگر امام صادق(ع) و امام باقر (ع) از دل سخن نمی‌گفتند چرا بر دل همگان نمی‌نشست؟ ما باید عوامل پذیرش سخن را هم بررسی و پیگیری کنیم.

ممکن است یکی از دلایل عدم پذیرش سخن حق، مریضی قلب باشد

ما سه گام درباره شناخت حق داریم: اول حق را بشناسیم، دوم حق را اعلام کنیم و در گام سوم حق را بپذیریم. در خصوص ولایت امام علی (ع)، پیامبر (ص) فرمودند: « عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» بنابراین حق معرفی شد. حتی در سقیفه این کلام حق را اعلام هم کردند. این مطلب در ۲۶ جلد کتاب «احقاق الحق» درمناقب امیرالمومنین علی (ع) از منابع اهل سنت هم ذکر شده است. یعنی این افراد حق را شناختند، اعلام هم کردند اما نپذیرفتند. چرا؟ یکی از دلایل عدم پذیرش حق، « فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» است. یعنی افراد دچار بیماری‌های قلبی هستند. در قرآن کریم به ۲۲ مورد از این بیماری‌ها اشاره شدهاست. لذا اینکه افراد از سخنان کسی استفاده نمی‌کنند، لزوما عامل نبودن سخنران به مباحث نیست.رویکرد آموزش و پرورش برای آماده‌سازی افراد جهت ورود به دانشگاه خطاست

امروزه در مسیحیت، کاتولیک‌ها مدارسی تحت اشراف کلیسا دارند حال چرا ما در اسلام نداریم؟ رویکرد امروز آموزش و پرورش را قبول ندارم زیرا در این رویکرد، مدارس ما تنها به دنبال فرستادن دانش‌آموز به دانشگاه هستند درحالی که اگر در تمام اروپا و آمریکا جستجو کنیم، مدرسه‌ای مشاهده نمی‌شود که کودک را تربیت کند که به دانشگاه هاروارد، کمبریج، سوربن و ... برود بلکه آموزش‌ و پرورش آن‌ها رسالت مستقلی دارد.

من امروز براساس رسالت خود، نظام آموزشی تربیتی تحت عنوان «مرکز رشد» را به کمک اندیشمندان و صاحب نظران در دست تدوین دارم. این مرکز، یک دوره آموزشی تربیتی از ۳ سالگی تا ۲۱ سالگی است.

مرکز رشد هم‌اکنون برای سنین ۳ تا ۷ سال، به‌صورت مدون و طبق نظام برنامه‌ای پیش می‌رود و دائماً در حال ارزیابی و رصد است تا که اگر اشکالی هم دارد، برطرف شود. در مقاطع سنّی بعدی مرکز رشد، برای سنین ۸ تا ۱۲ سال و سنین ۱۳ تا ۱۷ سال نیز بصورت فوق برنامه در حال انجام است. زیرا هنوز به نتیجه قاطع نرسیده‌ام که باید مدرسه تاسیس کنم. شرایط تاسیس مدرسه با اوضاع فعلی کمی مشکل است. رویکرد ما در این مرکز، رشد در سه زمینه: «بینش و معرفت»، «دانش و مهارت» و «ورزش و سلامت» است.

بنیاد فارِس در زمینه تالیف و تدوین آثار دینی و مباحث مطرح در سطح جامعه نیز فعالیت دارد.

مردم خریدار چه سخنرانی‌هایی هستند؟

به موضوع منبر مساجد و هیأت‌ها هم بپردازیم. منبر اهل‌بیت (ع) موجب جذب حتی غیرمسلمان‌ها هم می‌شد. اما امروز منبرهای مجالس حتی برای هیأتی‌ها هم جاذبه ندارد. چرا منبرهای ما این‌گونه شده است؟

خداوند به پیامبر (ص) فرمود: «مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ؛ پیامبر وظیفه‌ای جز رساندن پیام ندارد» یعنی وظیفه ایشان رساندن پیام‌هاست اما اینکه مردم در اثر شنیدن این پیام‌ها ایمان بیاورند، برعهده خداوند است بنابراین تأثیرگذاری کار خداست اما یک مبلغ دین در این تاثیرگذاری چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟

جامعه امروز تغییر مشهودی پیدا کرده است و مردم برخلاف گذشته برای کسب ثواب به مجالس دینی و مذهبی نمی‌روند. زمانی مردم برای کسب ثواب به جلسه‌ای می‌رفتند و باسوادترین فرد در جمع، فردی ۵۰ ساله بود که زیارت عاشورا را حفظ بود اما امروز شرایط متفاوت است و کودک ۶ ساله می‌تواند حافظ کل قرآن باشد. بنابراین سخنران حداقل باید آیات را صحیح بخواند زیرا این کودک، صحیح آن را می‌داند. افراد امروز برای آموختن در مجالس، شرکت می‌کنند و اگر سخنران حرفی برای گفتن داشته باشد، مردم گوش می‌دهند.

حرف‌های سخنران می‌تواند بیان محفوظات باشد، یا بیان دانش باشد یا بیان یک بینش باشد. مردم خریدار آن دو مورد آخر هستند. بیان محفوظات، تکرار مکررات است. اگر منبری درباره غیبت صحبت کند، همه مردم درباره آن مطلب، آیه، داستان و روایت دارند و شنیده‌اند لذا اگر فرد برروی منبر بگوید غیبت بد است، تکرار است و در سطح محفوظات مستمع استفاده‌ای نمی‌کند. مردم اگر در جلسه اول مشاهده کنند که سخنران این نوع از مباحث را مطرح می‌کند، شرکت نمی‌کنند.

دانش ارائه شده برروی منبر باید فراتر از یک جستجوی اینترنتی باشد

امروزه با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی به اینترنت، اگر دانش سخنران برابر با دانش موجود در فضای اینترنت باشد، مستمع معطل نمی‌شود، پای رایانه خود می‌نشیند و آن را جستجو می‌کند و بهره می‌برد. بنابراین سخنران باید دانش برتر ایجاد کند.

در جامعه امروزی سخنران باید بینش و نگرش مخاطب را اصلاح کند یا تغییر بدهد. مثلا سخنران باید در بحث دوری از دنیا و گرایش به آخرت به این نکته بپردازد که گرایش به آخرت الزاماً به معنای انزوا و دوری از دنیا نیست بلکه تغییر در نگرش به دنیاست. این نکات خریدار دارد.

منبری باید با کف جامعه ارتباط داشته باشد

لازمه این‌گونه مباحث مطالعه فراوان و اطلاع از کف جامعه و ارتباط با آن است یعنی سخنران باید حداقل‌ها را بشناسد و بداند نیاز روز جامعه چیست، جوان چه انتظاری از دین دارد و چه موضوعی برای او بحران است یعنی سخنران ابتدا باید بحران جوانی را بشناسد و بعد هم آن را حل کند تا جوان پای منبرش بنشیند.

اگر انسان هر میزان عناوین علمی هم داشته باشد، نهایتاً می‌گویند آدم خوبی است اما کمکی به ما نمی‌کند بنابراین برای ارتقای منبرها، باید با جامعه مرتبط بود. سخنران نباید در فضای فکری خودش سخن بگوید و آنچه را که برای خودش مهم است برای دیگران هم مهم جلوه بدهد. سخنران باید بحران‌های معنوی جامعه را تشخیص دهد و برای حل و رفع آنان، راه‌حل پیشنهاد کند و این مستلزم مطالعه است و تکیه بر محفوظات نمی‌توان جامعه امروز را تربیت کرد.

در نهایت باید بدانیم امور دست خداوند است. اگر سخنرانی جلوه می‌کند کار خداست و برای این امر راهکاری وجود ندارد. البته خداوند هم بی‌سبب برای کسی جلوه قرار نمی‌دهد.

از لحظه لحظه زمانم برای تبلیغ استفاده می‌کنم

شما شخصاً برای منبر خود به طورمثال موضوع ماه محرم امسال که به بحث «امامت، روح غدیر» پرداختید، چگونه آماده می‌شوید و چه مقدمات و ابتکاراتی برای منبر در نظر می‌گیرید که جزو فنون شما برای جذب مستمع استفاده شود؟

من به این دلیل که نگاه تبلیغی تعلیمی دارم از لحظه لحظه زمان خود استفاده می‌کنم البته نه به این معنا که دائماً کتاب در دست داشته باشم یا دائماً مشغول درس باشم و زندگی را کنار گذاشته باشم. بلکه به این معنا که فکر می‌کنم. زمانی که با فردی صحبت می‌کنم شاید یک جمله او برای من تلنگر باشد و الهام بخش شود. بنابراین از لحظه لحظه حرکتم در جامعه استفاده می‌کنم. تقریباً برای سخنرانی محرم امسال که چه کاری انجام دهم و به این موضوع برسم و اینکه از کجا وارد آن بحث شوم، حدود ۴ ماه زمان صرف کردم.

هدف من احیای غدیر بود زیرا همواره در جامعه از احیای غدیر گفته می‌شود. در جلسه اول گفتم، آیا احیای غدیر فقط به معنای جشن گرفتن است؟ پیامبر(ص) زمانی که فرمودند، پیام غدیر را به دیگران برسانید هدفشان این بود که به دیگران گفته شود، جشن بگیرند؟ قطعا فقط این نبود. زمانی که وارد محتوا می‌شویم، مشهود است که موضوع امامت باید به دیگران منتقل شود و در این راستا به بیان شواهد می‌پردازم که این سیر تقریباً شکل سخنرانی محرم امسال بود. یعنی من از قبل برای سخنرانی خود طراحی انجام می‌دهم و اصطلاحا اتد می‌زنم و شماره‌بندی دارم که در جلسه اول چه مواردی مطرح شود و در جلسات بعدی هم چه نکاتی مطرح شود.

عمدتاً من برای محرم و ماه رمضان که فرصت بیشتری وجود دارد چند موضوع را مدنظر قرار می‌دهم و سپس به سراغ جمع‌آوری منابع و محتوا می‌روم که این فرایند در روزهای نزدیک به آن مناسبت شبانه‌روزی می‌شود، در حدی که خانواده گاهی می‌گویند، زمانی را بگذار تا ما شما را ببینیم!

این جمله که اگر کلام از دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند، نباید بهانه شود

به واسطه حضور در جلسات مختلف مساجد و هیأت‌ها مشاهده کردم که در زمان سخنرانی مجالس، مستمعین به ویژه جوانان خارج از فضای جلسه حضور دارند و با شروع برنامه مداح، وارد می‌شوند. دلیل این اتفاق را که جویا شدم، این حرف را بیان می‌کنند که سخنران خود به حرفی که می‌زند عمل نمی‌کند، آیا این گزاره را می‌پذیرید و آن را دلیلی برای کم‌رونق شدن شنوندگان برخی از منبرها می‌دانید؟

من این حرف را با این شدت قبول ندارم زیرا بخشی از این حرف بهانه است. مگر پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) عامل به حرف خود نبودند، پس چرا مردم گوش نمی‌دادند؟ همه عوامل گوش ندادن این نیست که سخنران عامل به حرف خود نیست. من با این مطلب مخالفم. درست است که می‌گویند: «کلام اگر از دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند» اما این نباید بهانه شود. البته در مواردی هم درست است. اما مگر امام صادق(ع) و امام باقر (ع) از دل سخن نمی‌گفتند چرا بر دل همگان نمی‌نشست؟ ما باید عوامل پذیرش سخن را هم بررسی و پیگیری کنیم.

ممکن است یکی از دلایل عدم پذیرش سخن حق، مریضی قلب باشد

ما سه گام درباره شناخت حق داریم: اول حق را بشناسیم، دوم حق را اعلام کنیم و در گام سوم حق را بپذیریم. در خصوص ولایت امام علی (ع)، پیامبر (ص) فرمودند: « عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» بنابراین حق معرفی شد. حتی در سقیفه این کلام حق را اعلام هم کردند. این مطلب در ۲۶ جلد کتاب «احقاق الحق» درمناقب امیرالمومنین علی (ع) از منابع اهل سنت هم ذکر شده است. یعنی این افراد حق را شناختند، اعلام هم کردند اما نپذیرفتند. چرا؟ یکی از دلایل عدم پذیرش حق، « فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» است. یعنی افراد دچار بیماری‌های قلبی هستند. در قرآن کریم به ۲۲ مورد از این بیماری‌ها اشاره شدهاست. لذا اینکه افراد از سخنان کسی استفاده نمی‌کنند، لزوما عامل نبودن سخنران به مباحث نیست.البته باید بگویم اگر انسان به حرفی که می‌زند، عامل باشد، پذیرش بیشتری برای دیگران خواهد داشت. اما این شامل افرادی است که با سخنران رفیق و مانوس باشند. افرادی که تنها سخنران را بر روی منبر دیده‌اند، از کجا می‌دانند که او عامل نیست؟

پاسخ حجت‌الاسلام قرائتی به لزوم عامل بودن به سخنان

از حجت‌الاسلام آقای قرائتی سؤال شد، شما به تمام حرف‌هایی که می‌زنید عمل می‌کنید؟ ایشان پاسخ دادند: مگر یک کفش فروش، تمام کفش‌هایی را که دارد پا می‌کند؟ من هم یک مبلغ هستم و مطالب را بیان می‌کنم. البته اگر حق بر فراز منبر به صورت کامل بیان شود، مردم استفاده می‌کنند. جوان هم اگر مشاهده کند مطالب در حد محفوظات نیست یا از سطح دانش تعلیمات دینی دبیرستان یا معارف دانشگاه بالاتر و برتر است یا بسیار فراتر از یک جستجوی اینترنتی است، و دارای بینش و نگرش بالاتری است، می‌پذیرد.

به عنوان کلام آخر توصیه‌ای به امامان جماعت مساجد داشته باشید.

مسجد دارای دو جایگاه متفاوت محراب و منبر است یعنی روحانی که در مسجد حضور پیدا می‌کند هم باید جنبه قدسی و معنوی داشته باشد تا در جایگاه محراب قرار گیرد و هم باید جنبه علمی داشته باشد تا منبرش جنبه‌اش عالمانه داشته باشد. مسجدداری کار سختی است به‌خصوص در شرایط کنونی کشور. زیرا سلایق متفاوت است.


  منبع: ایکنا
       لینک مستقیم   :   http://mobasherin.ir/shownews.aspx?id=47817

نظـــرات شمـــا






سال 1402سال 1402